از آنجا که تعداد انواع نوآوریهای علمی ـ فرهنگی و دینی مختلف و متنوع بوده و برشمردن و بحث در معرفی اهمیت حیاتی آنها ـ مخصوصاً در زمینۀ «احیاء فرهنگ اسلامی به زبان علمی روز» به درازا میکشد از اینرو برای علم و آگاهی علاقمندان به آثار استاد خلاصۀ عنوان تألیفات منتشر شده و نشده صلاح بر این شد که به جای توضیح در دو نوبت اعلام اول و دوم اکتفا کنیم که نوبت اول تنها به عناوین تعداد سی جلد از تألیفات نوآور به شرح زیر نام برده ولی برای آگاهی از ماهیت و عمق حقایق در متن تألفات استاد در نوبت دوم به شرح خیلی کلی و مختصری از موضوع هر اثری در یازده مورد (به طور نمونه) اکتفا میکنیم:
نوبت اول ـ تنها عناوین تألیفات نوآور را به شرح زیر نام میبریم که عبارتند از:
1ـ اهمیت روزه از نظر علم روز 2ـ زندگی و مرگ مواد غذایی 3 ـ ماده و حیات (جلد 1) 4ـ بهداشت رایگان
5 ـ استعمارطلبی و طب استعماری 6 ـ آئین بهزیستی در اسلام: جلد اول «جنس پوشاک» 7ـ جلد دوم «رنگ پوشاک» 8 ـ جلد سوم «پوشاک سیاه» 9 ـ جلد چهارم شکل لباس 10ـ کمبودهای عاطفی در پرورش مصنوعی نطفه 11ـ بررسی الکل در فقه اسلامی 12ـ راههای مبارزه با سموم رودهای (یبوست) 13ـ مضرات بهاشتی توالت فرنگی 14ـ علل گرایش به استعمال مواد مخدر 15 ـ تصحیح ضریب تنفسی در خواب 16 ـ معمای عادت
17 ـ هنر انسان بودن 18 ـ زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان (در چهار جلد) 19ـ آب و حیات 20 ـ ماده و حیات (جلد دوم) 21ـ وراثت روحی غیرکروموزومی 22ـ اصول و مبانی تربیت حقیقی 23 ـ راز طول عمر 24 ـ از تقلید تا ابتکار 25ـ شخصیت حققی زن 26ـ قداست ذاتی در زن 27 ـ نگاه پاک زن (جلد دوم) 28 ـ بهای یک نگاه
29 ـ زن در کانون مهر و وفا
چنان که از روی فهرست عناوین نامبرده روشن میگردد در نوبت اول فقط اکتفا گردید به نقل تعدادی از آثار نوآور استاد بدون شرح میتوان یک یک آنها و اینک در نوبت دوم برای اینکه مفهوم نوآوری و بیسابقه بودن روشن گردد و به عنوان نمونه به توضیحات اجمالی تعداد یازده مورد می پردازیم.
شرح اجمالی برخی از نوآوریها
1ـ اهمیت روزه به زبان علم روز: گرچه تاکنون دربارۀ فواید روزهداری و نقش آن در تأمین سلامتی انسان گفته و نوشتههای زیادی صورت گرفته است اما از آنجا که گوینده یا نویسنده عموماً محدودیت دید مسلمانان را ندیده یا نشناختهاند طبعاً اقدام به تکرار مطالب گذشته متکی به روایات بوده و چون از علم روز بیبهره بودند نتوانستند در حد نیاز عصر حاضر و نسل جوان موضوع را به زبان آنها (علم روز) بررسی و به نتایج مهم آن برسانند از اینرو بررسی روزهداری از دیدگاه علم روز در این کتاب ـ که کاملتر و مفصلتر نیز هست ـ اولین قدم تعلیمی برای جهان اسلام و غیر آن بوده و لذا تألیف چنین کتابی چون بیسابقه بوده است نوآوریهایی در ابعاد مختلف روزهداری دارد که تاکنون در هیچ جا و هیچ کتابی نیامده است ـ چاپ اول 1347 خورشیدی
2ـ راز طول عمر
موضوع بحثی که برای اولین بار طبقهبندی کلیه عوامل مؤثر در طول عمر در کنگرۀ بینالمللی «پیری و مرگ» VIELLARD ET MORT پاریس سال 1973 به وسیله مؤلف این کتاب مطرح و مورد توجه و استقبال واقع گردید و به خاطر بیسابقه بودنش در علوم معاصر در نشریه کنگره چنین آمده است: «برای اولین بار (نوآوری) دکتر احمد صبور اردوبادی ـ استاد دانشگاه تبریز ـ در چهار گروه همه عوامل را به شرح زیر تقسیم کرده است: «قوای روحی ـ قدرت حیاتی ـ اعتدال فیزیولوژی و بیولوژی ـ پیشگیری از مسمومیتهای ناشناخته» عین گزارش مستند کنگره به هر دو زبان فارسی و فرانسه در صفحات 173 الی 183 در کتاب راز طول عمر مندرج است ـ چاپ اول/1351
3ـ راههای مبارزه با سموم میکربی یا پیشگیری و درمان قطعی یبوست
زندگی میلیاردها میکرب در روده انسان که به طور مداوم از خود ترشحات سمی ایجاد میکنند سلامت بشر را به خطر میاندازند مگر اینکه مرتباً روزی یک بار رودهها با دفع مقادیر زیادی از میکربها به وسیله مدفوع پاک شوند در غیر این صورت در اثر عارضه یبوست (مزمن و حاد) سلامت انسان به خطر میافتد و شخص در صورت عارضه یبوست به انواع عوارض و بیماریها مبتلا و گرفتار میشود چنان که از قرنها پیش تا امروز ملل غرب در اثر روزافزونی یبوست، به بدترین صورتهایی در دایرۀ وسیعی به انواع بیماریها مبتلا میشوند که با وجود تلاشهای طولانی ملل غرب در طول چند قرن اخیر برای جلوگیری از این مسمومیتهای حاد و مزمن در مبتلایان به نتیجهای نرسیده است (چنان که در بخش پنجم کتاب حاضر به طور مشروح و مدارک مستند توضیح کامل داده و علل شکست فرهنگ و تمدن غرب در برابر این ابتلا را بیان داشتهایم).
***
استاد معروف دکتر ابوتراب (رئیس دانشکدۀ پزشکی اصفهان) در مقدمۀ چاپ دوم کتاب «راههای مبارزه با سموم میکربی» را چنین آغاز کردهاند:
«همکار عزیز دانشگاهی ما ـ جناب آقای احمد صبور اردوبادی ـ استاد سمشناسی دانشگاه تبریز یک مرتبه دیگر یکی از شاهکارهای خود را درباره دستورات بهداشت اسلامی به سبک علمی و کاملاً مستند انتشار دادهاند» (نوآوری)
با توجه به اینکه عنوان شاهکار در عالم پزشکی در موردی بکار گرفته میشود که یک اثر و عمل یا علمی بالاتر از معلومات موجود عرضه شود که هم بیسابقه باشد و هم یکی از مشکلاتش را برای اولین بار حل کرده باشد و با توجه به توضیحات علمی تألیف این کتاب و مطالب جدیدش برای عالم پزشکی ناگفته «نوآوری» خود را نشان میدهد بخصوص که برطبق دستورات بهداشت اسلامی این کتاب برای اولین بار در سرتاسر جهان (آری جهان) با ارائه راه عملی مبارزه با یبوست، میتواند مشکلات لاینحل ملل غرب را حل و اروپا و آمریکا را از یک بنبست خطرناک نجات دهدـ 1353 خورشیدی
4ـ معمای عادت
گرچه کلمه «عادت» نیز مانند عنوان «تربیت» معروف خاص و عام است ولی به استناد و استدلال زبان علم روز در کتابهای «معمای عادت» و «زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان» مشروحاً بیان میداریم که نه عوام و نه خواص از معنی واقعی این دو کلمه واقف هست و بنابه توضیحات ذیل اثبات این ادعای غیرمنتظره محافل علمی امروزه با ارائه دلایل و مدارک لازمه کاملاً روشن و بسیار سهل و ساده است.
علامه استاد محمدتقی جعفری در مقدمه کتاب معمای عادت» در مقام تائید محتویات کتاب و تجلیل از مؤلف که چنین کتاب نوآوری تألیف نموده است مینویسد:
« در این کتاب عمق اندیشه مؤلف ارجمند، موضوع عادت را به بالاتر از دیدگاه علوم کلاسیک کشانده است» یعنی برای علوم و فرهنگهای معاصر حرفها و گفتنیهایی دارد که چنین نوآوری در هیچ جا سابقه ندارد!! و علامه در آخر کلامش چنین نتیجه میگیرد: «این کتاب در ردیف کتابهای سازندهایست که در راه ابقاء شخصیت انسانی گام بسیار مهمی برداشته است.»
***
شایان ذکر است که مجهول ماندن تعریف و معنی کلمه «عادت» از زمان سقراط تا عصر حاضر چنان از نظرهای تیزبین مشاهیر عالم فلسفه و روانشناسی مخفی و ناشناخته مانده است که بر طبق توضیحات در خود کتاب «معمای عادت» اولین بخش را تحت عنوان «نقص مکاتب فلسفی و روانشناسی در تعریف و عادت» اختصاص دادهایم ابتدا اظهارنظرهای غلط و نادرست پیشکسوتان را به نقل از گفتارشان بیان میداریم از قبیل ارسطو ـ افلاطون ـ دکارت ـ اپیکور ـ مالبرانش ـ لایپ نیتز و چند نفر از مشاهیر همین رشتهها (با نقل متن گفتارهای نادرست هر یکی) و سپس این اصل مهم را یادآور شدهایم که هیچ متوجه نبودهاند و گفتیم: «اساساً عادت یک فعل و انفعال ساده و تنها نیست که به صورت اجماعی قابل تعریف باشد بلکه، همین یک کلمه عادت در اصل مجموعهای از عادات مختلف است که برای تعریف عادت ابتدا باید به تجزیه و تعریف جداگانه هرکدام پرداخته شود» با این اصل بخش دوم کتاب را اختصاص دادهایم به «طرح تقسیم بندی عادت» که مجموعاً از اجتماع چهار نوع عادات مختلف دیگر با عنوان «عادت» بوجود میآید و عبارتند از چهار نوع عادت ریشهای: عادت روحی ـ عادت عضوی ـ عادت غریزی ـ عادت زیستی (رجوع شود به صفحات 11ـ20 «معمای عادت»)
این نوآوری استاد در متن فرهنگ و علوم رسمی و کلاسیک برای اولین بار در عالم علم خواهد درخشید (نوآوری)چاپ اول 1348
5 ـ هنر انسان بودن
علامه محمدتقی جعفری در مقدمهای که برای «هنر انسان بودن» نوشتهاند در معرفی نقش سازنده کتاب «هنر انسان بودن» و اهمیت فوقالعادهاش در «انسان سازی» واقعی مینویسد:
«دانشمند معظم جناب آقای دکتر احمدصبور اردوبادی در منطقۀ صعبالعبور «خودخواهی» تلاشهای بیریا و مخلصانهای نموده و برای اولین بار به حقایق باارزشی در این مسئله اساسی انسانها دست یافتهاند و به حق عنوانی به مانند «هنر انسان بودن» برای این کتاب یک انتخاب بجا است تا آنجا که برای انسان هیچ هنری بالاتر از وارستگی از «خود و خودخواهی» که مرز مشخص بین انسان و حیوان باشد وجود ندارد و مجموعۀ این تحقیقات وسیع استاد در اصل عبارت است از همان روانکاوی شایستهای که برای روح انسانی ضرورت دارد که این کتاب در ذات خود یک روانکاوری بس عمیق و دقیق است…»
***
کتاب حاضر که جلد دوم «معمای عادت» است در حقیقت نقش نفوذ عمیق «عادت غریزی» را تشریح میکند که از اعماق سلولهای موجود زنده بر اساس از خود دفاعی در برابر مرگ و نارسائیهای حیاتی داشته و به طور طبیعی و غریزی به موجودیت و حیات خود ادامه میدهد یعنی ندانسته به خود علاقه یافته و ناآگاه اسیر «خود و خودخواهی» میگردد و این میل «خودخواهی» گرچه ضامن بقاء موجود زنده میشود که یک نیروی مقدسی است اما در انسان وقتی انعکاسش او را ندانسته اسیر و مغلوب خود میکند از آن به بعد است که انسانها اگر پس از تولد از تعلیم و تربیت و ارشاد و هدایت برخوردار نشده و آگاهانه میل خودخواهی را در خود مهار نکند موجودی مضر و زیانکار بلکه بسیار خطرناک میشود و در این موقعیت حساس است که نقش و اهمیت و ضرورت تربیت اصولی در انسان سازی را می رساند چنان که به طور عملی طی برنامههای درازمدت جدی در انجمن علمی ـ مذهبی دانشگاه تبریز در حقّ بالغ بر پانصد دانشجوی دختر و پسر تحقق یافته و منتهی به شخصیتهای وارستۀ بسیاری گردیده است (رجوع شود به بخشهای چهارم و پنجم جلد دوم کتاب «زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان ـ و به صفحه 143 کتاب «احیاگران طب سنتی ایران» و از مهمترین نشانههای اسارت در قید و بند «خودخواهی» همین است که : تا وقتی از گفتار و رفتار و اعمال و کردار ما کسی آثار خودپرستی احساس یا مشاهده گردد باید دانست که او در مسیر انسانیت واقعی به جایی نرسیده است هر چند در ظاهر معروف به بالاترین مقامات و مراتب برتری از شهرت رسیده باشد. چاپ اول 1352
6ـ زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان
جلد اول این کتاب در سال 1358 خورشیدی منتشر و در آن به تفصیل نقاط ضعف همۀ محافل معاصر تربیتی و شخصیتهای وابسته بدانها در تعریف و معنی کردن آن مورد بحث قرار دادیم که از زمان سقراط تا عصر حاضر همگی از تعریف آن معنی درستی که نقشی در انسان سازی داشته باشند بازماندهاند چنان که استاد پرویز خاکیه در مقدمه کتاب تالیف خود به عنوان «روانشناسی کودک» اسامی عدهای از معروفترین شخصیتهای علوم تربیتی را با ذکر نام و با نقل اظهارنظر و تعاریف نادرستشان، همه را باطل کرده است از قبیل سقراط ـ افلاطون ـ جان استوارت میل ـ ژان ژاک روسو ـ روکرت پستالوژی ـ کانت که مشروحتر از آن کتاب، موارد نقص و نارسائیها و اشتباهات آنها را ما در همان جلد اول «زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان» ابتدا بیان داشته و به جای همۀ آن تعاریف نادرست یک طرح تربیتی جدید درست و کاملی را ارائه کردهایم که برای فرهنگ معاصر بیسابقه بود و برای اولین بار (نوآوری) صحبت و اهمیت و برتری آن طرح نسبت به همۀ تعاریف ناقص را استاد خاکیه در کتاب خود آورده و نسبت به صحّت و کارآئی آن تأکید کرده و این طرح که تحت عنوان «طرح تربیتی انجمن» سالها است علاوه بر تئوری جنبههای موفق آن به طور تجربی (عملی) نیز در انسان سازی واقعی مورد عنایت خاصی گردیده است و این طرحی است که طی سالیان درازی در جریان تعلیم و تربیت عده کثیری از دانشجویان دختر و پسر در انجمن علمی ـ مذهبی دانشگاه تبریز مورد استفاده قرار میگیرد و امتیازش بر همه افکار و عقاید ـ تعاریف و سبکهای ناقص تربیتی معاصر در این است که چون زیربنای چنین طرحی را همان اصول تعلیم و تربیتی نامبرده در کتاب «هنر انسان بودن» تشکیل میدهد بدین جهت با قاطعیت مورد اعتمادی انجمن توانسته است که برای اولین بار هم تئوری و هم عملی امر مهمی مانند «تربیت» بیسابقه را در فرهنگ بشر وارد و با موفقیت کاملی مواجه گردیده است و تا کسی این کتاب را درست نخواند و در امتحانات انجمن شرکت نکند از فواید سرشار این طرح نه آگاه و نه برخوردار نشده و از مرز حیوانی قدم به عالم انسانی و انسانیت نمیگذارد، چرا که اساس ابتلاء نوع بشر به این همه رذایل اخلاقی و انواع خیانتها و جنایتها قبل از همه، اسارتش در خوی حیوانی «خودخواهی» است چرا که مبارزه و مهار «خودخواهی» رکن اصلی و اولیه در انجمن بوده است.
7ـ مادر فرهنگها
کتاب «مادر فرهنگها» آخرین اثر و تألیف کتابهای استاد است که در سال 1400 خورشیدی تألیف و توان گفت این کتاب عصارۀ مجموعهای است که در طی این مدت طولانی (بالغ بر شصت الی هشتاد سال) به تدریج به زیور تحریر درآمده و یا به عبارت دیگر این کتاب خاتمۀ همۀ تألیفات و آثار کتبی استاد است که از ابتدا تا انتها به نیت خالص «احیاء فرهنگ اسلامی به زبان علم روز» آغاز شد و به پایان رسید با این اوصاف اگر کسی این کتاب را به دقت و با حواس جمعی مورد مطالعه قرار دهد، به عبارتی توان گفت که او یک دوره همه تألیفات را مطالعه کرده و به همان فیوضات دست یافته است.
***
گرچه عنوان «فرهنگ» را به صورتهای مختلف تعریف و معنی کردهاند اما بنابه شرح نامبرده در تعریف کلمۀ خود فرهنگ زائیدۀ آن حال و خصوصیات و صفات و خوی اخلاق روحی عمومی مشترک در یک جمع هست که بر آنها مستولی شده است و در حقیقت هالهای است که همه تابعین مخصوص به خود را تحت تأثیر آثار و خواص مخصوص خود قرار میدهد و مثلاً کودک در آن فضا رشدونمو میکند و نداند چه خصوصیاتی از آن برگرفته است.
در این کتاب مجموعه انواع مختلف فرهنگهای روی زمین برحسب منشاء و مبنای پیدایششان به دو گروه «فرهنگهای دینی و مردمی ـ یا فرهنگهای آسمانی و زمینی تقسیم شده و در مورد نارسائیها و نقائص بسیار زیاد همه فرهنگهای ساخته جامعه بشری را نیز به تفصیل بیان داشته شده است البته فرهنگ مردمی خودش انواع و اقسامی دارد که خارج بحث ما است.
اول ـ فرهنگ مردمی
فرهنگهایی که منشاء بشری داشته و حاصل مجموعۀ معلومات و اطلاعات و دانستهها و آداب و رسوم و عادات و شناخت و مراتب رشد عقل و علم و تجربه و مشاهده هستند که آنها را میتوان تحت عناوینی مانند فرهنگ بشری یا فرهنگ عامه یا فرهنگ اجتماعی و یا فرهنگ زمینی نام برد و ما به جای همه آنها به تنها عنوان «فرهنگ مردمی» نام میبریم که محصول مجموعۀ احوال عمومی یک جمع است و چون میزان عقل و فهم و دانش و بینش نوع بشر در تمام انواع فرهنگهای مردمی محدود به زمان و مکان بوده و فراتر از آنچه که میبیند و میشناسد نمیتواند پیش برود از اینرو همواره این اصل مهم را در نظر داشت که همه انواع فرهنگهای مردمی هر قدر نسبت به هم ممکن است برتر و کاملتر تصور شود اما چنان که در متن کتاب «مادر فرهنگها» به تفصیل و به طور مستند و مستدل آوردهایم همه فرهنگهای مردمی هر چند نسبت به درست زیستن برخی آداب و رسوم مفید و مثبتی دارند اما در مقاسیه با فرهنگ دینی انواع خطاها، اشتباهات، انحرافات و عادات و روش و رفتارهای نادرستی در متن فرهنگها وجود دارد که وقتی در مقابل آئینه فرهنگ دینی قرار بگیرد به وضوح مشاهده میشوند که با الهام از فرهنگ دینی واقعی (نه عرفی) به وضوح انواع نکات ضعفهای موجود در فرهنگهای مردمی مشاهده میشوند که احکام و تعالیم و موازین اصیل فرهنگ دینی میتواند از عهدۀ اصلاح و تکمیل فرهنگهای مردمی برآید و این اصلاحگری و تکمیل نقائص و سبکهای مردمی در حد کمال اختصاص دارد تنها به «فرهنگ اسلامی» که تعالیم دست نخورده و اصیل آن به تنهائی قادر است بهترین و آسانترین راه درست زیستن را به نوع بشر یاد دهد که اگر مجموعه معلومات و اطلاعات و محتویات همه فرهنگهای مردمی را یکجا جمع کرده و با موازین برتر تعالیم فرهنگ اسلامی مقایسه کنند امتیازات دومی بر اولی آشکار میشود و چون در رفع نقائص اشتباهات فرهنگها میتواند گام اساسی را دربردارد از اینرو است که به فرهنگ اسلامی عنوان «مادر فرهنگها» داده شده است.
دوم ـ فرهنگهای دینی
فرهنگ دینی در برابر فرهنگ مردمی فرهنگی جامع و کاملی که فاقد آن نقائص و نارسائی ها و انحرافات فرهنگ مردم است به دلیل اینکه فرهنگ دینی منشاء الهی داشته و تمام احکام و تعالیمش اعم از ریز و درشت همگی با تعیین و تائید و تصویب مقام برتر علم و حکمت بیپایان خداوندی تهیه و تنظیم گردیده است.
شایان ذکر است که به طور کلی فرهنگ دینی اختصاص به فرهنگ اسلامی نداشته بلکه در هر زمانی هر دینی از ناحیه پروردگاری برای امتی نازل گردیده در آن دین به قدر نیاز و رشد امت و تکامل لازم احکام و دستوراتی صادر شده است که نسبت به فرهنگ مردمی آن زمان و آن مردم برتر و کاملتر و در حد نیاز و میزان رشد فکریشان بوده و چون تمام ادیان ماقبل اسلام موقتی و محدود به زمانهای مخصوص به خود بودهاند، در حالی که دین اسلام آخرین دین و ماندنی بوده، از اینرو در تمام ابعاد نیاز بشر اصول و احکام و تعالیمی دقیق و وسیع صادر گردیده است که هیچ یک از ادیان ماقبل نداشتهاند.
***
ما در این کتاب شش مورد مهم حساس و حیاتی مورد نیاز بشر را به عنوان نمونه یا الگو انتخاب کرده و در مقام روشن کردن نقائص فرهنگ مردمی ـ بخصوص در برابر فرهنگ اسلامی ـ مورد بحث و بررسی قرار دادهایم که سه مورد از علوم پزشکی تحت عناوین «آلکلیسم»، «بیماریهای آمیزشی» ، «پیشگیری و درمان یبوست» و سه موضوع در علوم انسانی تحت عناوین «عادت»، «تربیت» و «دموکراسی» به عنوان شاهد که معیاری در مقایسه با وسعت و عظمت فرهنگ اسلامی در برابر حقارت و فقر فرهنگ مردم قرار میگیرند و این نتیجه حاصل میشود که فرهنگهای مردمی هرگز دارای آن درجه از علم و کمال نیستند که به تنهایی به حال بشر مفید و کافی باشند در حالی که فرهنگ اسلامی علاوه بر نمایاندن مراتب کمالات عقلی و علمی و اخلاقی خود در آن مقام و موقعیت هست که مانند مادر دلسوزی نقائص فرهنگهای مردمی را نیز برطرف کند که انواع تجربی این امر را در شش مورد از موارد انتخاب شدۀ مثال یا الگو نام بردیم.
8ـ اصالت در هنر
نظر به اینکه این کتاب در ورای آداب و رسوم جاری در محافل و مجالس هنری ـ که خالی از انحراف و انحطاط هم نیستند ـ موضوع را به نوع دیگری از صفر شروع کرده و چون برای عالم هنر از لحاظ مطلب و مضامین بکر و بیسابقه دارای بیش از سی نوع نوآوری است که قبول آن همۀ بیسابقه برای خود اهل هنر نیز آسان نیست، از اینرو در معرفی برتریهایش برای اهلش برخلاف سبک نگارشهای رایج، صلاح بر آن دیدیم که ابتدا برخی از نوآوریهایش در اظهارنظرهای روشن و آگاه از مقام و موقعیت کتاب (هم از نظر فلسفی و هم هنری) نقل و سپس با شرح اجمالی به بیان و معرفی مقام و موقعیت کتاب حاضر بپردازیم و اینک با نقل عین اظهارنظرهای آمده در مقدمههای کتاب «اصالت در هنر» و تجدید چاپهای مکرر بعدی آن علاقمندان را نسبت به این کتاب با نوآوریهای مکررش به عالم هنر آشنا میسازیم:
علامه محمدتقی جعفری (از نظر فلسفی)
کتاب اصالت را خواندم و لذت فوقالعاده بردم در این کتاب باارزش با مراعات روش فلسفی و روانی درباره هنر و هنرمند گام بسیار مؤثری در راه نجات دادن هنر از وضع ناشایست و مبتذلی موجود برداشتهاند در این کتاب نشان داده میشود که چگونه میتوان هنر را از حالت آتشفشانی محاسبه نشدۀ محرک احساسات درآورد و به عنوان عالیترین سرچشمۀ اشباع احساسات راستین مورد بهرهبرداری قرار داد در این کتاب موضوع تعهد عالی انسان برای هنرمندان و هنرجویان ارائه میشود لذا میتوان گفت جناب آقای دکتر صبوراردوبادی برخلاف تماشاگران یک جانبه به پدیدۀ هنر مجرد ننگریسته بلکه قدمی بالاتر نهاده و ابتدا انسان را مورد بررسی قرار دادهاند و احساس هنری را چه برای هنرمند و چه برای هنردوست به حساسترین والاتری پیوند میدهند. سبک نگارش خود کتاب و انتخاب سطح موضوع بحث و کیفیت پرورش و ارائه معانی و مفاهیم در کتاب به نوعی است که خود نشان میدهد کتاب حاضر علاوه بر اینکه یک اثر علمی و تحقیقی بکر و بیسابقه درباره موضوع «هنر» است در عین حال ضمناً به علت ابداع معانی و مفاهیم وسیع در قالب هر جملهای، خود کتاب را در ردیف یک «اثرهنری» جالبی نیز قرار داده است به طوری که خوانندۀ دقیق را در آن واحد که با یک سلسله مطالب و مباحث جدید تحقیقی در افق بالاتری اشنا میسازد ضمناً خود، محرک و مولد ذوق و احساس علوی میکند.
استاد حمید زاهدی
(استاد حمید زاهدی برندۀ جایزۀ اول مسابقات رستیوال تهران و نیز با شرکت در فستیوال هنری ورشو از سال 1333 الی 1340 در «آکادمی موزیک لایپزیک» و آکادمی موزیک «فرانس لیست ویمار» نائل به اخذ دیپلم دولتی آلمان شده و ضمن تدریس در «کنسرواتوار» نامبرده دارای تألیفات مهم و ارزندهای در «موزیکولوژیک» هستند در مقدمه چاپهای بعدی کتاب مینویسد:
اینجانب که در گذشته خود در راه تحصیل هنر در مهمترین مراکز هنری جهان از قبیل «آکادمی موزیک لایپزیک» و «آکادمی موزیک «فرانس لیست ویمار» آلمان کوشش داشتهام پس از سالهای متمادی تدریس نظری و عملی در کشورهای خارج میتوانم ادعا نمایم که کمتر کتابی درباره هنر منتشر شده است که مروری نکرده باشم معذلک وقتی کتاب «اصالت در هنر» توسط استاد محترم جناب آقای دکتر صبور به دستم رسید و با مطالب متنوع و عمیق ـ اما بکر ـ و بیسابقهاش ـ آشنا شدم بدین نتیجه رسیدم که کتاب حاضر یک کتاب عادی و معمولی نیست که غالباً مؤلفین برای اسم و رسم خود تألیف میکنند بلکه این کتابی است که با نوآوریهای مهم و بیسابقه در هنر، غنی از مطلب و پر است از یک سلسله حقایقی که دانستن آنها برای هر هنرجو ضروری است.
اگر این کتاب از لحاظ استغناء مطلب در موضوع هنر از ردیف تألیفاتی باشد که نتوانیم بگوئیم در نوع خود بینظیر است لااقل میتوانیم آن را «کمنظیر» تعریف کنیم بدانسان که پس از سالیان متمادی اشتغال به تدریس و دسترسی به همۀ منابع غنی هنری غرب، بسیاری از مباحث آن برای شخص اینجانب تازگی داشت و جالبتر اینکه این کتاب مطالبش فشردگی و طوری است که نه فصل به فصل بلکه سطر به سطر موضوع در حال تغییر و تعویض است و اگر خواننده نتواند با حواس جمعی بخواند لاجرم عنان اختیار مطلب از دستش درمیرود و از درک یک نکته و گاهی چند نکته چندوجهی باز میماند و مسلم است که تدریس آن به نوآموزان و مخصوصاً به هنرمند نمایانی که بدون دارا بون «روح هنر» خود را هنرمند معرفی میکنند ضروری است.
استاد منوچهر مرتضوی (رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز)
در گزارشی که دکتر منوچهر مرتضوی در حضور جمعی از استادان و دانشگاهیان تبریز به دکتر منوجهر تسلیمی (رئیس وقت دانشگاه تبریز) درباره کتاب «اصالت در هنر» میداد صراحتاً چنین اعتراف کرد: من کتاب «اصالت در هنر» را به دقت خواندم و در آن نه یک صفحه بلکه هیچ سطری نیافتم که زیرش خط نکشیده باشم (چاپ اول این کتاب با بودجۀ دانشگاه تبریز چاپ و منتشر گردید).
استاد ابراهیم پشت پناه (استاد هنرستانهای تبریز و آذربایجانشرقی)
درود فراوان بر آستان مقدس استاد بزرگوار جناب آقای دکتر احمد صبور اردوبادی که با خلق اثر بیبدیل «اصالت در هنر» رسالت خود را به عالم هنر به احسن و اکمل در عالیترین حد ممکن انجام دادهاند البته قبل از اینکه این شاهکار علمی و هنری را ـ که بنده هم به نوبۀ خود آن را یک اثر هنری بینهایت به کمال رسیده میدانم ـ مطالعه نمایم کتابهای دیگر هنر را از جمله «زیباییشناسی» استاد کلنل وزیری و «هنر چیست» فیلسوف معروف لئون تولستوی (روسی) را که در نوع خود کتابهای جامع و پرمحتوائی هستند (و آثار دیگری از این قبیل) را مطالعه کرده بودم ولی این اثر بدیل و ارزنده را که در سال 1346 تهیه و مطالعه نمودم از آنچه که تا آن روز خوانده بودم متفاوت بود به طوری که در همان چند صفحه اول دریافتم کتابی که در دست دارم گنجی است نایاب و بینهایت پربهاء که به دست آوردنش شاید بسیار آسان ولی نگهداری و استفادۀ بهینهاش کاملاً سخت و دشوار باشد. البته مدتی طول کشید تا با سبک نگارش نو (بیسابقهاش) آشنا شوم و باید اعتراف نمایم آنطور که بایستی موفق نشدم تا اینکه سالها گذشت تا فراغتی حاصل شد و با تصمیمی قاطع برحسب احساس یک نیاز روحی و معنوی فوقالعاده، مطالعه را از نو شروع کردم و پس از چند بار تکرار یک مرحله، مرحله بعدی را توانستم در حد تحقیق و تجزیه و تحلیل و پژوهش بارها و بارها و سطر به سطر و جمله به جمله به مطالعه ادامه دهم در اینجا بود که روز به روز شیفته و مفتون یا بهتر غرق در دریائی از معانی و مفاهیم بسیار عالی و بکر (بیسابقه) و ناشناختهای شدم که تا آن زمان در هیچ کتابی به این زیبائی و با این صراحت بیان و به این درجۀ کمال، برخورد نکرده بودم و بیاختیار به فکر افتادم که خالق این اثر بدیع و شگفتانگیز را ـ که بنده در پیش خود به تعبیری یک کتاب آسمانی و اگر جسارت نباشد قرآن عالم هنر نامیده بودم ـ پیدا کنم و این توفیق هم پس از پرسشها و جستجوها در سال 1360 خورشیدی حاصل گردید. بنابراین به استناد نظریه فیلسوف شهیر استاد محمدتقی جعفری و نیز همانطور که در متن کتاب آمده، چنانچه هر اثر هنری اصیل و کامل با شرایط خاص خود خلق شده باشد احتیاجی به تجدیدنظر و دست کاری ندارد.
اعجاب آور است که این همه مباحث فشرده و بهم پیوسته که در حین تحریر، هر آن ممکن بود با پر زدن مگسی آن همه مطالب تر و تازه و مفاهیم بکر (بیسابقه) و عمیق و ناشناخته بهم بریزد و سررشته، از دست برود بایستی چه در فضای آرام و بیسروصدا و خالی از هر مزاحمی(که برای همه فراهم نمیشود) چگونه و در چه شرایطی از زیر قلم توانا و اندیشۀ نو استاد گذشته و به منصۀ ظهور رسیده است (!!!)
چون انسان در حال مطالعه این اثر جاویدان، به علت جذابیتش، از نفس کشیدن باز میماند تا چه رسد به اینکه هر نوع عامل خارجی به هر عنوانی خواسته یا نخواسته بخواهد باعث حواسپرتی گردد و از انسجام مطلب بازدارد و تازه این اثر خودش درصدی است از آن همه جذبههای روحی بارور شده و نیز در اثر ارتباط با مبداء به صورت الهام، دریافته و در ثبت و ضبط آن دچار هیچگونه نوسان و غفلت نشده و با سعی و کوشش تحسین برانگیزی، به آن چنان موفقیتی دست یافتهاند که این اثر سترک، ایشان را در ردیف بزرگترین دانشمندان جهان ـ خصوصاً در عالم هنر اصیل واقعی قرار داده است تا جایی که هیچ کتابی را در همین زمینه سراغ ندارم که بشود با این پدیدۀ علمی جهان مقایسه کرد بخصوص از لحاظ سبک و شیوه نگارش مخصوص به خود که گاهی واژهها و جملات آن چنان بدیع و شیوا و فصیح و بلیغ است که کتاب را از هر لحاظ در مقایسه با بسیاری از نویسندگان جهان در مقام والاتری قرار میدهد حتی زیبایی کلام در مواردی تا سرحد شعر پیش رفته است که خواننده را بیاختیار وادار به تحسین میکنند
9ـ بررسی فرآوردههای الکل
در سال 1351 خورشیدی یکی از شاهکارهای نوآور تألیفات استاد تحت عنوان «بررسی فراوردههای الکل ـ از نظر فقه اسلامی» توسط انجمن علمی ـ مذهبی دانشگاه تبریز منتشر گردید که سرنوشت همه فتاوی رایج نادرست مراجع سنی و شیعه قبلی و حال را پس از بالغ بر ده قرن قمری عوض کرد بدین معنی که فتاوی نادرست آن مراجع نسبت به نجاست استحصالات الکل قرنها مورد عمل شیعه و سنی بود که به زبان علم روز، اشتباهی بودنشان را با شرح و مقدمهای در زیر به اثبات میرسانید:
«مقدمه ـ چنان که در تاریخ آمده است ابوبکرمحمدبن زکریای رازی در سال 251 قمری متولد و در جریان بررسیها و آزمایشهای متعددی از تقطیر شراب مادهای بدست آورد ـ که ملل غرب پس از شناخت آن را «الکل» نامیدند ـ این ماده تقطیر شراب که خاصیت ضدعفونی کننده داشت نظر زکریا را ـ که در آن زمان به شغل درمان عفونتهای چشم مشغول و به عنوان «الکحل» به معنی «سرمه» از آن استفاده میکرد که از اینرو با درمان چشم دردها زکریا را به عنوان «کحّال» میشناختند. و قرنها پس از فوت زکریا که تألیفات و مقالات او به دست اروپائیها افتاد و کلمه «اکحل» به زبان عربی را دریافتند که به زبانهای اروپایی آن را «آلکوئول» Alcool نامیدند و سالیان چندی این ماده تقطیر شدۀ شراب که در شرق به نام «الکحل» و در غرب «آلکل» معروف بود همراه با فرهنگ و تمدن غرب به شرق آمد و در ایران نیز به کلمه «الکل» معروف گردید که در رشته طبابت و ضدعفونی کردن زخمها مصرف دائمی داشت و در داروسازی از آن در تهیه بسیاری از داروها استفاده میکردند ولی در شرق امّت اسلامی با یک مشکل بزرگی مواجه گردید و چون محصول شراب بود که در اسلام نجس نامبرده شده بود تمام فرآوردههای الکل را نجس اعلام کردند و این در حالی بود که وقتی به عین احکام شرعی مراجعه میشد، دلیل فقهی برای نجاست آنها وجود نداشت بلکه گرچه با آگاهی از همۀ احکام دینی در مورد نجاسات، این فرآوردهها را پاک معرفی میکرد (بنابه توضیحات آینده) ولی معذلک چنان که در رسالات عملی به صراحت هم اشاره شده است به نظر اکثریت مقامات مذهبی نجس معرفی گردیده است و این در حالی بود که به گواهی تاریخ و یادداشتهای زکریا این عصاره شراب (تقطیر شدۀ شراب بنام الکحل و الکل) بطور رسمی در اسلام بدون مانع و دغدغهای سالیان درازی مورد استفاده بود حتی یک بار هم حکم نجاست در فتاوی مراجع آن زمان نیامده بود که متأسفانه بعدها بدون دلیل و سند شرعی در فتاوی بعد به شدت تمامی فرآوردههای الکل (به شرحی که در کتاب آمده و اجمالاً در بحث حاضر اشاره میشود) این اشتباه مراجع برای مسلمانان مشکلات فراوانی بوجود آورد که مسئولیت شرعی همه برعهدۀ صاحبان فتاوی خواهد بود.
از سوی دیگر نکته مهمتر این است که اساساً کلمه «الکل» و نه «الکحل» یک اصطلاح فقهی نبود که بتوان روی این کلمه حکمی یا فتوائی صادر کرد که اصطلاح «الکل» یک عنوان ماده شیمیایی است و «الکحل» یک اصطلاح چشم پزشکی زمان زکریای رازی بوده است و در علم شیمی عنوان «الکل» اختصاص به الکل حاصل از شراب ندارد بلکه به نام «الکل اتیلیک»، که خود یکی از انواع الکلهای شیمیایی است. (الکلها یک دسته از ترکیبات شیمیایی خاصی هستند که عامل (OH) از مشخصات ترکیبات شیمیایی آن دسته است مانند الکل متیلیک CH3OH ـ الکل اتیلیک C2H5OH ـ گلیسیرین که یک الکل سه ظرفیتی در شیمی شناخته شد.
از سوی دیگر میدانیم که از بدو ظهور اسلام و انتشار تعالیم و احکام فقهیش کلمه «الکل» وجود نداشت تا دربارۀ آن و فرآوردههایش از نظر طهارت و نجاست حکمی صادر شده باشد و آنچه فقهای اسلام دربارهاش نجاست قائل بودند مسکراتی مانند شراب بود که در اسلام مطرود و در عمل، نجس اعلام گردیده بود ولی پس از انتقال علوم و صنایع ملل غرب به مشرق زمین عنوان الکل نیز در ردیف اسامی مواد و اشیاء در شرق، رایج و برای خود موضوعیتی پیدا کرد چنان که مسئله نجاست برای الکل از آن پس مطرح گردید و چنان که در متن گفته خواهد شد تا چاپ کتاب «بررسی فرآوردههای الکل» که خلاصه سلسله سخنرانیهای استاد اردوبادی در انجمن علمی مذهبی دانشگاه تبریز بود که پس از قرنها فتاوی مختلف غیرمستند از حل مسئله نجاست و طهارت الکل و استحصالات آن بازمانده بود به زبان علم روز به دقت و با اصول علمی علوم تجربی و کلیه مختصاتش مطرح، و نجاست انواعی از طهارت انواع دیگر بوضوح مشخص گردید به طوری که مراجع سنی و شیعه ناچار شدند فتاوی خود را عوض کرده و مطابق اصول و زبان علم روز این مسئله فقهی که بیش از ده قرن به طور ظنّی مطرح و نظر داده میشد برای همیشه حل شد و در ارزش و اهمیت این نوآوری بسیار مهم علمی و فقهی همین بس که مجلات آن روز در سالهای 1351 و بعد عین مطالب این کتاب را چاپ و منتشر کردند که برای مسلمانان قرنها به تاخیر افتاده بود یعنی این نوآوری استاد به تنهائی ـ بدون نام بردن این همه نوآوریها و شاهکارهای علمی ـ کافی بود ارزش والایش را در فرهنگ عمومی (اختصاصاً در فرهنگ اسلامی) بیش از پیش آشکار کند.
***
بلاتکلیف ماندن مسلمانان و مراجعشان از تعیین دقیق مرزهای روشن و مستند به احکام دینی طی بالغ بر ده قرن زائیده این اشتباه و غفلت بزرگ بود که اصل (مسکر مایع نجس است) را بدون دقت و منطبق کردن، نتایج درستی نمیگرفتند و این خطا در تحقیقات علمی درباره فرآوریهای الکل وقتی آشکار گردید که از همبستگی کلمه الکل به «مسکر» جدا و به شرح زیر توفیق طبقهبندی فرآوردههای الکل از هر دو دید دینی و علمی به وسیله استاد در سه حالت مختلف تحقق یافت:
حالت اول ـ اینکه میزان الکل در محیط عمل (مایعات) با مواد دیگر به قدری زیاد آمیخته باشد که قابل شرب نبوده و یا از شرب آنها عوارض مسمومیت یا اختلالات فیزیولوژی ظاهر شود ولی مستی ایجاد نکند مانند الکل طبی و صنعتی و ادکلن
حالت دوم ـ اینکه در محیطی با موادی مقدار الکل به قدری کم باشد که هر مقداری از آن مصرف کنند ایجاد مستی ننماید مانند مقدار کمی از الکل در دوغ مانده یا آبمیوهجات و غیره.
حالت سوم ـ اینکه در محیطی، همراه با مواد شیمیایی یا سایر داروها بوده، اثرات مسکری آن مقدار الکل کم، مغلوب اثرات آن مواد گردد مانند تنتورها، عصارههای مایع، شرابهای دارویی و سرکهها.
در خارج از این سه حالت اگر در محیطی الکل موجود و با موادغذایی یا دارویی همراه بوده و در صورت استعمالش آثار مسکری ظاهر شود چنین موادی مست کننده بوده و استعمالش حرام و در صورت مایعی، نجس است و اگر مقدار الکل در محیط بسیار کم بوده و محلول رقیق الکلی که ایجاد میشود آن قدر کم و ناچیز باشد که در استعمالش هیچگونه مستی ظاهر نشود در این صورت نیز بنابه شرح قبلی آن محلول الکلدار نجس نیست.
بنابه شرحی که گذشت الکل سفید ـ الکل صنعتی ـ ادکلنها ـ بریانتنها ـ شربتهای دارویی ـ تنطورها و شرابهای دارویی الکلدار نجس نیستند و از این قبیل است شیر، ماست، آبمیوهجات ـ سرکه ـ خمیر نان ترش شده و امثال آنها که همواره مقادیر بسیار کمی از الکل را دارند که به علت محو شدن آن اثر مسکری مقادیر ناچیز محو شدهاش در برابر سایر مواد و ترکیبات شیمیایی موجود در آنها هرگز موادغذایی یا دارویی مسکر شناخته نشده و محکوم به نجاست نیست.
شایان ذکر است که الکل اتیلیک در عین اینکه یک مایع مستآور بوده و مصرفش در عرف منشاء مفاسد بسیاری میگردد متقابلاً در تهیه بسیاری از داروها و داروسازی و در صنایع امروزی منشاء فواید بیشماری است که از توضیح آن صرفنظر میشود.
***
در پاسخ این سوال که چرا و چگونه در طول مدت 10ـ12 قرن مسلمانان هیچ توجهی به وجه «مستیآوری» الکل نکرده بودند که مرزهای طهارت و نجاست مواد دارویی و غذایی الکل را تشخیص دهند کافیست گفته شود که مسلمانان آن روزها مست از بادۀ غرور دسترسی به یک فرهنگ عظیم دینی، در موارد دیگری نیز بارها به علت غفلت در صحنههای علمی ـ دینی ـ فرهنگی ـ اقتصادی ـ و غیره لطمات سنگین بر جوامع اسلامی وارد کردهاند به عنوان مثال با غفلت از معنای وسیع مستی با مواد مستآور، مسلمانان تنها شراب و نوشابههای الکلدار مستاور را تحریم کردند و در مورد سایر مواد مستیآور مانند (تریاک ـ مورفین ـ کوکائین و …) به شدت غفلت کرده و کمترین عنایتی به این قبیل مواد و موارد عنایتی نکردند تا اینکه این مسئله اعتیاد به مواد مخدر و مستآور مختلف و شدت و وسعت مسئله «اعتیاد» در کشورهای اسلامی آثار منفی و عواقب وخیم این غفلت را ـ چنان که در مورد نجاست الکل مبتلا شدند ـ متحمل میشوند و در این مقام البته غفلتهای بزرگ خود مقامات دینی و مسئولیتشان در پیشگاه الهی کمتر از خود مسلمانان نبوده و نیست هر چند که سعی بر پنهان داشتنش گردیده است.
***
یکی از مهمترین ابتلائات مسلمانان که بنابه فتاوی نادرست مراجع ، سالیان درازی (بلکه چند قرن) به مسلمانان منشاء شبهات و مشکلات فقهی بوده و هست عبارت است از بکار بردن کشمش ، انگور، خرما و کلیه مواد قندی در طباخی مسلمانان بنابه فتاوی نادرستی پختن آنها مثلاً در پلو و امثال آنها به احتمال تولید مقداری الکل، نجس اعلام و از صرف چنان موادغذایی منع میگردند و این یکی دیگر از بزرگترین اشتباهات آن دسته از مراجع دینی سنی و شیعه بود که سالیان درازی مسلمانان را به گمراهی کشید و اینک برای روشن شدن تکلیف موضوع طبخ مواد قندی در موادغذایی به زبان علمی لازم دیدیم که در این مقام ریشه خطاها و اشتباهات را با اصول مسلم علمی توضیح دهیم :
بطور کلی آنچه در موضوع طبخ درکش برای افکار عمومی مشکل بلکه غیرممکن مینماید عبارت است از محرومیت از شناخت علمی موضوع که به شرح زیر توضیح داده میشود:
بطور کلی راز تحریم مسکرات در اسلام برمیگردد به آثار مضر و منفی فردی و اجتماعی الکل تولید شده از راه تخمیر موادقندی یا نشاستهای و امثال آنها و در این مقام لازم میآید برای آگاهی و افزایش معلومات و اطلاعات ضروری افراد جامعه ماهیت و مکانیسم عمل تخمیر را به شرح زیر بیان میداریم:
موجودات زندۀ بسیار کوچکی در هر محیطی زندگی میکنند که با چشم عادی (غیرمسلح به ذرهبین قوی و میکروسکپ) دیده نمیشوند و انواع آنها بسیار زیاد و دارای انواع مختلفند از قبیل میکربها ـ کپکها (قارچها) ـ ویروسها و غیره که میتوانند برخی موادآلی مانند قندها، نشاستهها، سلولزها و غیره را در شرایطی مخصوص به خود تخمیر کنند و تبدیل به مواد دیگری (از جمله الکل) مینمایند که معروف آنها را در افکار عمومی به عنوان «مخمّر» یعنی عامل یا وسیله تخمیر مینامند.
عمل تخمیر به وسیله این دسته از مخمرین در مواردی به ایجاد مواد مفیدی میگردد مانند تخمیر شیر و تبدیل به ماست یا انگور به سرکه ولی عموماً عمل تخمیر منجر به فساد میگردد.
پس عمل تخمیر در روی موادغذایی و مواد قابل تخمیر و تبدیل آنها به مواد قابل استفاده، در اثر ورود مخمرهای موجود در هوا و ظروف و غیره در محیط قابل تخمیر است مثلاً ماست مجموعه مخمرهایی است که اگر از آن مقادیر کمش به شیر جوشیده نیمگرم اضافه کنند پس از ساعتی شیر میبندد و به تدریج به ماست تبدیل میشود و مشابه آن است مخمر سرکه که شیرۀ انگور را به سرکه تبدیل میکنند و بالاخره انواع گروه وسیعی از مخمرهای الکلی که تحت شرایطی موادقندی را تخمیر کرده و به الکل تبدیل میکنند بنابراین در پختن کشمش و خرما و انگور در موادغذایی که مجال تخمیر وجود ندارد و حرارت یا جوشاندن آنها نمیتواند این مواد قندی را به الکل تبدیل کند تا حکم نجاست بر آن جاری شود یعنی پختن این مواد قندی هیچگونه مانع شرعی برای مصرف مسلمانان ندارد و در اطمینان از اینکه جوشاندن یا در حرارت یا بخارآب پختن نمیتواند مواد قندی انگور و کشمش و خرما را به الکل تبدیل کند کافی است به موارد صنعتی جوشاندن آب انگور در تهیه شیره انگور (معروف به دوشاب) اشاره کرد که ساعتها روی آتش میجوشانند تا به غلظت مورد نظر برسد اما کوچکترین آثار و علائمی در تولید الکل در آنها مشاهده نمیشود و شایسته است مسلمانان انواع این عملیات در صنایع را بدانند که یکی عمل تقطیر است مانند گلاب گیری یا عرق گیاهی تهیه کردن و دومی تبخیر یعنی مایعی را به وسیلع حرارت تبدیل به بخار کنند و سومی تخمیر است که به وسیله موجودات ریز ذرهبینی مواد قابل تخمیر را تبدیل به مواد دیگری (از جمله الکل) مینماید.
10 ـ تنفس در خواب
بنابهدعوت کنگرۀ بینالمللی فیزیولوژی پاریس در 23ـ28 ژوئیه 1977 استاد با قبول آن دعوت مقالهای بیسابقه تحت عنوان «تصحیح ضریب تنفسی در خواب» ارسال نمود که به علت نوآوریش در عالم پزشکی، جالب و یکی از مسائل لاینحل پزشکی را برای اولین بار مطرح و با ارائه 25 دلیل علمی ثابت مینمود که مقدار اکسیژن واردِ به بدن در خواب برخلاف نظریههای مشاهیر علم فیزیولوژی بیشتر از بیداری است که مشروح آن موارد مهم در زیر بیان داشته میشود توضیح اینکه تا رسیدن این مقاله به کنگره نظریه فیزیولوژیستها ـ چنان که خواهد آمد ـ بر این بود که در موقع خواب اکسیژن کمتر از بیداری وارد بدن و مصرف میگردد که این نوآوری علم پزشکی را وادار به تجدیدنظرهای ناقص گذشته کرد و در اهمیت این مقاله از نظر کنگره همین بس که پس از قبولی و استقبالشان خلاصهای از این مقاله را در نشریه رسمی و عمومی کنگره پس از پایان کنگره تحت عنوان Prceedings-Actes DU Congres 1977 به شماره 1/1693 چاپ و منتشر کردند.
متن مقاله
تصحیح ضریب تنفسی در خواب
مقاله ارائه شده در بیستوهفتمین کنگره بین المللی فیزیولوژی پاریس 18 ـ 23 ژوئیه 1977 (1355 هجری شمسی)
امروزه در فیزیولوژی به این نتیجه رسیدهاند که میزان تنفس (جذب اکسیژن) در حال خواب با تقلیل فعالیتهای فکری و جسمی به دلیل پائین بودن میزان کالری در خواب نسبت به بیداری کمتر است (کتاب فیزیولوژی پزشکی (Text book of medical physiology) تألیف پرفسور ارتور گایتون (Arthur Guyton) چاپ 1971 و فیزیولوژی انسانی (Human Physiology) نوشته پرفسور ای . جی . بابسکی (E.B.Babsky) و همکارانش، چاپ 1970). اما آزمایشها و مطالعات ما در این باره عکس این موضوع را به اثبات میرساند و چنین به نظر میرسد که اگر اصول علمی نامبرده در زیر در نظر گرفته شود ممکن است تئوری خواب و شدت تنفس در خواب از نظر فیزیولوژی و بیولوژی کاملاً عوض گردد که مشروح آن را در کتاب دست تألیف خود تحت عنوان «بیولوژی خواب و سموم داخلی» نقل میکنیم علت پیدایش اختلاف مهم فوق در دانش فیزیولوژی را میتوان در یک جمله به این صورت خلاصه کرد:
«تاکنون در علوم پزشکی به جنبههای فیزیولوژیکی خواب بیشتر از نقش بیولوژیکی آن توجه شده است».
گرچه نظریه کاهش تنفس در خواب در فیزیولوژی مستند به آزمایشهایی است که صورت گرفته اما با توجه به کیفیت این آزمایشها معلوم میگردد که اشتباهات یا نارساییهایی در جریان آزمایش به وجود آمده است. و اشتباه مهم آزمایشهای فیزیولوژی در این مورد مربوط است به اینکه میزان اکسیژن مصروفه در خواب و بیداری را براساس میزان کالری حاصل از بدن محاسبه و در نظر گرفتهاند.
درصورتی که تمام اکسیژن وارده به بدن تنها به مصرف سوخت نرسیده بلکه قسمتی هم صرف فعالیتهای بیولوژیکی میگردد از اینرو روش اندازهگیری فوق نمیتواند خالی از اشتباه باشد به دلایل زیر:
اول ـ اکسیژن علاوه بر احتراق به مصرف فعالیتهای حیاتی و شیمیایی نیز میرسد.
دوم ـ اکسیژن در فعالیتهای سلولسازی و نسجسازی و تهیه مواد اولیه ارگانیک از طریق سنتز و بالاخره در اعمال نموی بدن نقش اساسی دارد.
سوم ـ قسمت اعظم اکسیژن وارده به بدن در روز صرف کارهای فیزیکی و مکانیکی و فیزیولوژیکی شده و در خواب برعکس صرف فعالیت بیولوژیکی میگردد.
چهارم ـ اکسیژن در فعالیتهای شیمیایی گرمازا (اکسوترمیک Exothermique) میتواند ایجاد کالری کند اما در واکنشهای شیمیایی گرماگیر (آندوترمیک Endothermique) یا حرارتی ایجاد نمیکند و یا قسمتی از حرارت در خود واکنش مصرف دارد یعنی مقداری نیز حرارت میگیرد.
پنجم ـ مقداری از اکسیژن بر طبق عمل اکسیدوروکسون صرف اکسیداسیون ترکیبات کم اکسیژنه و مواد احیا کننده میگردد. مانند تبدیل نیتریتها به نیتراتها و سلفیتها به سلفاتها و کلیه واکنشهای دیگر اکسیداسیون و رودکسیون (اکسیژن دادن و احیاء) در محیط زنده که دوطرفه هستند یعنی برحسب اقتضاء و احتیاج بدن در هر مرحلهای یکی از این واکنش انجام میگیرد.
ششم ـ مقداری از اکسیژن صرف تجزیۀ سموم به طریق اکسیداسیون در بدن میگردد که این عمل به نظر می ر سد با تئوری پیدایش خواب به وسیله سموم فرضی (هیپنوتوکسین Hypnotoxine) مطابقت داشته و در خواب به اکثر مراتب شدت خود میرسد.
دلایل افزایش تنفس در خواب (ضرورت تصحیح ضریب تنفسی در خواب)
براساس افزایش تنفس در خواب علاوه بر دو آزمایش زیر، 24 دلیل علمی دیگری ارائه میکنیم که در سخنرانی خود به قدر وسعت وقت از آنها نام برده اطلاع بیشتر را به متن مقالهای ک در اختیار شرکت کنندگان قرار میدهیم موکول مینمائیم:
1ـ با آشنایی به اصول ذکر شده در فوق به طور آزمایشی نیز موضوع را بررسی کرده و در دو مرحله آزمایشهای فردی و دسته جمعی، تغییرات حاصل را زیر نظر گرفتیم:
الف ـ در یک مورد تجربی بیخوابی 72 ساعته در انسان که به وسیله آمفتامین به وجود آوردیم، ضمن قطع دارو و تجویز املاح کلسیم و منیزیم (فسفات تری کلسیک و منیزی کلسینه) خواب 10 ساعته طبیعی با نفسهای عمیق و خرناس غیرطبیعی ایجاد نمود که بعد از بیداری نیز با احساس دردهای عضلانی سینه (به علت اتساع خارج از حد قفسۀ سینه در اثر نفسهای عمیق غیرعادی در خواب) همراه بود این آزمایش جذب اکسیژن بیش از حد عادی در خواب را مسلم نمود .
ب ـ در چهار دسته 10 نفری از کارگران مختلف (از کارگران ساختمان و کارخانه و فرشباف و جوراب باف) نیز بیخوابی مزمن طولانی حاصل از مصرف آمفتامین با قطع دارو باز همان نتیجه را داد.
دوسری آزمایشات مذکور (و مشاهدات بالینی دیگر) برای ما مسلم داشت که به دنبال خستگی و کوفتگی شدید و همچنین بیخوابیهای متوالی و کمخوابیهای مزمن ، خوابهای عمیق و راحت و کامل همواره با نفسهای بسیار عمیق همراه است که در اشخاص عادی نیز در ساعات اول خواب برحسب شدت خستگی تنفس عمیق بوده و ورود مقادیر زیادی از اکسیژن را تائید مینماید.
2ـ اکسیژن علاوه بر ایجاد حرارت و نیرو نقش مهمی در فعالیتهای بیولوژیکی دارد و در سنتز شیمیایی برای سلولسازی و نسج سازی و رشدونمو کمک مهمی میکند این نیاز طبیعی بدن به اکسیژن با وجود صرف قسمت اعظم اکسیژن جذب شده در بیداری به فعالیتهای خارجی و افزایش فعالیتهای عمومی تنها با تنفس عمیق در خواب میتواند برطرف شود نه در بیداری، مگر در مبتلایان به بیخوابی یا کم خوابی مزمن و دائمی که برحسب ضرورت و احتیاج بدن در اثر عکسالعمل های فیزیولوژیکی بدن میزان تنفس در بیداری نسبت به اشخاص عادی طبیعاً افزوده میشود.
3ـ پس در تنفس در حال بیداری، اکسیژن صرف فعالیتهای فیزیولوژیکی ولی در خواب بیشتر صرف فعالیتهای بیولوژیکی میگردد.
4ـ مابین سرعت نمو نوزادان و شیرخواران با خواب طولانیشان (باقبول تنفس عمیق در خواب) رابطۀ مستقیمی وجود دارد و با توجه به نقش اکسیژن در سرعت نمو، جذب بیشتر آن را در خواب ثابت مینماید (حداکثر سرعت نمو نوزادان مقارن است با حداکثر ساعات خوابشان که به شدت به اکسیژن نیازمندند).
5ـ برعکس در دوران پیری (که فعالیت درونی و سلولسازی و نسجسازی به حداقل مراتب خود رسیده است) خواب سبک و سطحی بلکه گاهی در حد چرت زدن است و لذا تنفس سطحی و جذب اکسیژن کمتر است (برخلاف خواب و تنفس اطفال و جوانان).
6ـ التیام زخمها در بیماران بستری (استراحت کامل و خواب بیشتر) با توجه به ازدیاد جذب اکسیژن در خواب، سریعتر است (تسریع اعمال سنتز شیمیایی و سلولسازی و نسج سازی در بدن ضمن جذب اکسیژن بیشتر در خواب) در حالت بستری به علت کاهش یا حذف کار و فعالیتهای عضوی و فیزیولوژیکی خارجی از بدن سهم اعظم قوای روحی و قدرت حیاتی بدن صرف ترمیم نسوج، بافتها و جبران ضایعات میگردد و تسریع بهبود بیمار را سبب میشود.
7ـ اکسیژن سموم قابل اکسیداسیون را در خواب اکسیده نموده و از سمیت آنها کاسته و یا خنثی میکند.
8ـ تعداد تنفس بیداری در حال عادی در واحد زمان بیشتر ولی سطحی و کوتاهتر است. یعنی جذب اکسیژن کمتر است (مگر در افزایش فعالیت مانند کار فکری و ورزش یا فعالیت بدنی سنگین از قبیل بالا رفتن از پلهها یا کوهنوردی و غیره) اما در خواب برعکس تعداد تنفس کمتر ولی عمیقتر است (شبیه تنفس بعد از کار یا ورزش سنگین).
9ـ عدم امکان تقلید نفس عمیق شخص خواب رفته به وسیلۀ شخصی بیدار (به طوری که در آزمایشی که صورت گرفت تقلید بیش از 10 تا 12 تنفس عمیق امکانپذیر نشد).
10ـ خمیازه کشیدن (که شاید هنوز هم علتش توجیه نشده است) یکی دیگر از دلایل وجود رابطۀ مستقیم کمیت خواب و اکسیژن به شمار میرود زیرا خمیازه کشیدن یک عکسالعمل طبیعی است که نیاز بدن به اکسیژن بیشتری را اعلام میدارد و در مقدمات خواب با کسالت و رخوت است که بدن احساس احتیاج به هوا یعنی اکسیژن بیشتری نموده (مانند انجام کار سنگین) که با چند خمیازه و ورود هوای بیشتر موقتاً کسالت و رخوت برطرف میشود و خمیازه کشیدن که در نتیجه عارضۀ بیخوابی و کمخوابی و یا رخوت و کسالت و گاهی کمبود هوا در اماکن عمومی عارض می شود به خوبی نقش اکسیژن را در رفع رخوت و ایجاد فعالیت و نیز احتیاج بیشتر بدن به اکسیژن در آن شرایط را مسلم میدارد و خواب با نفس های عمیق و به مدت طولانیتر از خمیازه در حقیقت عکسالعملی است در امتداد یا ادامۀ این عکسالعمل طبیعی (اعلام احساس احتیاج بدن به اکسیژن بیشتری).
11ـ شدت تنفس (جذب اکسیژن) در خواب رابطۀ مستقیمی با درجۀ بیخوابی و کمخوابی و خستگی و مسمومیتهای حاد و مزمن قبلی دارد (به خصوص در ساعات اول خواب).
12ـ بیخوابیها و کمخوابیهای ممتد گذشته با خواب عمیقتر و راحتتری (نفس عمیق) گاهی به اندازه یک سوم یا یک چهارم کمتر از مدت زمان لازم نیز جبران میشود (به علت افزایش میزان جذب اکسیژن در واحد زمان در خواب)
13ـ در مسمومیت با گاز و چراغهای نفتی و گاز روشنایی سرعت مسمومیت در خواب 3 الی 4 برابر بیداری است و تعداد مرگ و میر بیشتر از مسمومیت در بیداری است و سرعت و شدت مسمومیت با گازها در خواب نسبت به بیداری نیز دلیل دیگری است بر امکان تنفس عمیق یا جذب مقادیر زیادی از گازها در واحد زمان در خواب (مانند افزایش جذب اکسیژن).
14ـ تشدید مضرات خواب زیر درخت در شب نسبت به بیداری (تسریع و تشدید مسمومیت با گازها) و بالعکس تشدید اثر محرک و مفرح (شادیآور) خواب در زیر درخت در روز نسبت به بیداری، جذب بیشتر گازها در خواب را ثابت میکند (که اکسیژن نیز از آن جمله است) با این تفاوت که در شب بدن در خواب سستتر شده و احساس خستگی و کوفتگی افزوده شده و به میزان سموم بیولوژیکی داخلی بدن در نتیجۀ فعالیتهای حیاتی روزانه اضافه میگردد و در خواب روز در زیر درخت هم به علت فعالتر شدن اکسیژن تنفسی در زیر درخت میزان خواب از نظر کمی و کیفی کاسته میشود (خواب راحت شبیه خواب شب نمیشود که به قدر نیاز طبیعی بدن بتوانند بخوابند) به علاوه شبها درختان در اثر تنفس مقادیر زیادی گاز کربنیک از خود دفع و محیط خود را با کمبود اکسیژن مواجه میکنند و همچنین مقادیر زیادی بخارآب به فضای اطراف خود رها میکنند.
15ـ اثرات تخدیری بخار آب هوای مرطوب در خواب بیشتر و طولانیتر از بیداری است (خواب در زیرزمینهای مرطوب ـ سردابها ـ روی چمن ـ کنار دریا ـ استخرهای سرپوشیده ـ مناطق باتلاقی و مردابی) اساساً افزایش میزان بخار آب در هوا از حجم اکسیژن هوای تنفسی میکاهد و هم اثرات تخدیری بخارآب را در حال خواب تشدید میکند.
16ـ حالت احساس خفگی و تنگی نفس شخص مبتلا به زکام در خواب نسبت به بیداری بیشتر است زیرا به علت التهاب مجاری تنفسی به قدر نیاز هوا وارد بدن نشده و خواب راحت لازم با آثار و خواص مفید و حیاتبخش آن مقدور نمیگردد که نقش اکسیژن گیری بدن در خواب را نشان میدهد.
17ـ در بیماری التهاب حنجره عارضۀ تنگی نفس حاصل در خواب معرف احساس کمبود هوای لازم در خواب است که در آن شرایط بیماری تنفس عمیق در خواب (با وجود احساس احتیاج بدن) ممکن نمیشود.
18ـ خرناس کشیدن در خواب در عین سلامتی دستگاه تنفسی در افراد سالم (به خصوص به دنبال بیخوابیها و خستگیهای ممتد) که در ساعات اول کاملاً محسوس است خود علامت عبور مقادیر زیادی از هوا در خواب از مجاری تنفسی در واحد زمان میباشد که شبیه چنین اکسیژنگیری شدیدی در بدن در حال بیداری مشاهده نمیشود.
19ـ در شکستگیهای قفسۀ سینه (مانند تصادفات رانندگی و غیره) و یا بعد از عملیات جراحی قلب و ریه و سینه، به علت نیاز به تنفس عمیق طبیعی و اتساع سینه در خواب از یک طرف و تشدید دردهای ناشی از فشار وارده بر قفسۀ سینه در تنفس عمیق در خواب از طرف دیگر مانع خواب شده و طبعاً عارضۀ بی خوابی یا کمخوابی مطلق تا بهبود کامل بیمار ادامه مییابد.
20ـ کمخوابی و بیخوابیهای ناشی از کمخونی نیز ثابت میکند که خواب با عمل تنفس (جذب اکسیژن) رابطۀ مستقیمی دارد زیرا به علت کمبود گلبولهای قرمز است که عمل اکسیژنگیری در خواب به طور کافی انجام نگرفته و هماهنگ با سایر فعالیتهای پیچیدۀ بیولوژیکی بدن در موقع خواب نیست و در اثر عکسالعملهای متقابل از کمبود جذب اکسیژن، شرایط لازم برای خواب حقیقی فراهم نمیگردد همانطور که در حال زکام یا التهاب حنجره یا جراحات قفسۀ سینه در اثر فراهم نبودن شرایط لازم برای خواب حقیقی و اختلال در اعمال حیاتی مخصوص به خواب، شخص از خواب راحت محروم میگردد.
21ـ اگر تنفس در خواب عمیق نبود قسمت اعظم نسوج ریوی، مخصوصاً حبابچهها در اثر نرسیدن هوای کافی در طول روز (بیداری) و عدم فعالیت لازم به مرور الاستیسیتۀ خود را از دست داده و از کار میافتادند (به حکم اینکه عضوی که کار نکند محکوم به فنا است) زیرا در حال بیداری هرگز نفس عمیق (به استثنای فعالیتهای شدید اتفاقی و گذری و موقتی (دویدن ـ از پله بالا رفتن ـ ورزش کردن ـ کارهای سنگین بدنی و غیره) در افراد عادی سالم غیرورزشکار در طول زندگی روزانه ـ آن چنان که تمامی ریهها را پر کرده و به قدر کافی از داخل به حبابچههای ریوی فشار وارد کرده و سبب اتساع مداوم آنها باشد ـ وجود ندارد بنابراین با در نظر گرفتن محدودیت مدت فعالیت ریوی در کارهای سنگین روزانه (در بیست و چهارساعت شبانه روز) و به همان ترتیب نسبت به طول عمر یک نفر عملاً به کار افتادن آن همه حبابچههای ریوی در روز در حکم عدم بوده و نقشی در سرحالی و شادابی نسوج ریوی ندارد که از الاستیسیتۀ (حالت ارتجاعی) طبیعی در شخص سالم آن در طول عمر نکاهد و مانند زمان خواب به اندازۀ یک بالن چندلیتری هوا را جا دهد تا مانع از کار افتادنشان باشد و این در حالی است که در افراد عادی و غیر ورزشکار در جریان زندگی روزانه نفس عمیقی که تمامی حجم ریهها را پر کند و مانع کوچک شدن آنها باشد وجود ندارد. به خصوص در کارمندان و شاغلین حرفههای فکر و خانهداران کم فعال و غیره که شاید بیش از یک دهم ریه در حال بیداری به کار نمیافتد.
22ـ در شرایط ثابت کیفی خواب و اکسیژن، رابطۀ کمی، بین اکسیژن و خواب وجود دارد که به فرمول زیر نشان میدهیم:
QS ×QO2=K
QS مقدار خواب به ساعت و QO2 مقدار اکسیژن به لیتر (این فرمول حداکثر تا 25 درصد) در تغییرات کمی خواب و اکسیژن صادق است). یعنی به نسبت کاهش مدت خواب احتیاج حیاتی و بیولوژیکی بدن به اکسیژن بیشتر میشود و بالعکس به تناسب کاهش میزان اکسیژن وارده به بدن عارضۀ خواب و کسالت بیشتر احساس میشود.
23ـ تغییرات کمی و کیفی خواب علاوه بر سایر علل و عوامل با کمیت و کیفیت خود اکسیژن هوای تنفسی رابطۀ مستقیمی دارد به طوری که در صورت افزایش میزان اکسیژن در هوا در برخی شرایط غیرعادی جوّی میزان خواب کمتر شده و در صورت کاهش میزان آن مدت خواب طبعاً بیشتر میشود بدین معنی در شرایطی که مقدار اکسیژن در هوا بیشتر میگردد (مانند هوای کوهستانها ـ یا هوای زیر درخت در روز که اکسیژن فعال پس میدهند) و نیاز بدن به اکسیژن زودتر برطرف میگردد، مدت خواب کاسته میشود ولی در مواردی که نسبت اکسیژن هوای تنفسی کمتر از حد عادی میشود (مانند هوای بارانی ـ کنار دریا ـ خواب در زیرزمین و جاها یا مناطق مرطوب که قسمتی از هوای تنفسی را بخارآب اشغال میکند، نسبت درصد اکسیژن هوای تنفسی میکاهد)… در چنین شرایطی مدت خواب بیشتر از معمول میگردد و اما نقش اثرات تغییرات کیفی اکسیژن را در بندهای بعدی بررسی میکنیم.
24ـ تغییرات فعالیت الکترونی اکسیژن هوا در کمیت و کیفیت خواب کاملاً مؤثر است و به همین خاطر است که بیخوابیهای شبانه را با تعداد ساعات کمتر از آن با خوابی عمیق میتوان تا حدودی در روز بعد جبران کرد مثلاً کمبود خواب 5ـ6 حتی 8 ساعته یا بیشتر شبانه در شبکاران تا حدودی با 3 الی 4 ساعت خواب در روز برطرف میشود زیرا در مواردی که اکسیژن هوا فعالتر از معمول میگردد (به هر علتی باشد) به طور محسوس از کمیت خواب میکاهد. مانند ازدیاد بار الکتریکی هوا (تخلیه بار الکتریکی ـ شدت جریان هوا)، و افزایش میزان فعالیت الکترونی اکسیژن نوزاد در هوا در کاهش مدت خواب: (مانند هوای زیر درخت باغات و جنگلها در طول روز)ـ اوزونیزاسیون (Ozonisation) در اثر رعد و برق هوا و یا در بروز لکههای ادواری یازده ساله خورشید ـ اثرات انفجارات اتمی ـ در منطقۀ وسیع کرۀ زمین همگی از ردیف عوامل محرک الکترونهای اکسیژن هوای مجاور تنفسی در حال خواب هستند که گرچه برخی دائمی نبوده و اتفاقی هستند ولی در هر حال بر کمیت و کیفیت خواب اثرگذار بوده و به کاهش مدت خواب منجر میشود و در برابر این عوامل استثنائی متقابلاً یک عامل مؤثر مداوم ملایم دیگری در تحریک الکترونهای اکسیژن نقش دارد و آن پدیدۀ متناوب روز است در برابر شب، یعنی تابش نورخورشید است زیرا اکسیژن فعال حاصل از برخورد انرژی نور خورشید با ذرات هوا در طول روز که یک علت طبیعی متناوبی در شبانه روز است که اثرات مستقیمی در ازدیاد فعالیت الکترونی اکسیژن هوا دارد به طوری که مقدار خواب روز در شرایط مساوی در یک فرد معین همواره کمتر است از مقدار خواب شبانه در او، و به طور تجربی در روزهای طولانی قطبی خواب مسافران در نواحی قطبی به بیش از 4ـ5 ساعت در شبانه روز نمیرسد.
25ـ لازم است خواب حقیقی با شرایط مذکور را با خواب مجازی زمستانی گیاهان و حیوانات زمستان خواب اشتباه نکرده که در خواب حقیقی فعالیت متابولیسم بدن همچنان ادامه دارد ولی در خواب مجازی به طور کامل یا نسبی متوقف بوده و فعل و انفعالات شیمیایی به خاطر تعطیل موقتی فعالیتهای حیاتی متوقف میشود در حالی که در خواب حقیقی نه تنها ادامه دارد بلکه برعکس به علت سلول سازی و نسج سازی برخی فعل و انفعالات حیاتی و شیمیایی افزوده میشود.
26ـ با نفسهای طولانی در نیمه اول دوران خواب مقادیر زیادی هوا وارد ریهها میشود و بدن جذب میکند ـ با اینکه عمل احتراق در حداقل ممکن است باشد ـ مابقی آن همه اکسیژن صرف اعمال بیولوژیکی میگردد تا فیزیولوژیکی
27ـ در نفس عمیق در خواب عمل دم حداکثر در 6ـ8 ثانیه ولی عمل بازدم در 3-2 ثانیه صورت میگیرد که نشانۀ جذب سهم اعظم هوای وارده به بدن است.
28ـ اگر آن همه اکسیژن وارده به بدن در نفسهای طولانی با خواب صرف عمل احتراق میشه، میبایستی درجۀ حرارت بدن نسبت به قبل از خواب بالا رود ـ و این در حالی است که نه تنها بالا نمیرود بلکه پس از بیداری کمتر هم میگردد به طوری که تب پس از بیداری در اول روز معمولاً بالغ بر یک درجه (و بیشتر) کمتر از ساعات بیداری میگردد چنان که طی آزمایشهائی تب کسانی که در بیداری 5/36 درجه بود صبح پس از بیداری از خواب 5/35 درجه میگردید.
29ـ اگر اکسیژن نفس های طولانی خواب صرف احتراق میشد مدت زمان های عمل دم با عمل بازدم میبایست (به خاطر تولید گاز کربن به (CO2) برابر باشد که به مدت کوتاهی صورت میگیرد یعنی به مراتب کوتاهتر است.
30ـ وقتی از یک طرف با نفسهای طولانی در خواب مقادیر زیادی هوا (اکسیژن) وارد بدن میگردد و از طرف دیگر درجه تب صبحگاهی پس از بیداری از خواب پائینتر از بیداری میشود این اکسیژن که صرف احتراق نمیشود این سوال پیش میآید که پس کجا میرود؟
***
در پایان لازم به یادآوری است که از بین 23 تمدن معروف جهان تنها فرهنگ و تمدن اسلامی است که دستورات و الگوهای صحیحی برای هماهنگ ساختن زندگی انسان با موازین طبیعی ( اصول علمی نامبرده در فوق) و در مسئله پیچیدۀ خواب دارد و در سایر تمدنها نهتنها کمترین بذل توجهی نسبت به ضرورت هماهنگی خواستههای غریزی انسان با عوامل طبیعت صورت نگرفته است، بلکه در اثر اقتضای تمدن ماشینی انسان متمدن امروزی به مانند تمام موارد دیگر، در مسئلۀ خواب نیز به علت اینکه قدم به قدم از مواهب طبیعی دورتر شده است از فواید خواب راحت طبیعی مورد نیاز بدن (به علت عدم دسترسی به آئین بهزیستی درست مدون آن چنان که در فرهنگ اسلام ارائه شده است) محروم و در نتیجۀ ناهماهنگی کامل مقتضیات غریزی با امکانات طبیعی موجود، اینک مقدمات انواع بیماریها و اختلالات جسمی و روحی گوناگون فراهم و به مرور زمان منشاء اثر میگردند و لذا عوارض جسمی و روحی حاصل از بیخوابیها و کمخوابیهای حاد و مزمن و یا خوابهای پریشانی که اکثراً دامنگیر و مورد ابتلای ملل متمدن است در مسلمانان حقیقی (که به طور جدی به احکام دینی خود عمل میکنند) مشاهده نمیشود و از شدت تعمیم بیخوابی در غرب بوده و هست که روزافزونی داروهای خوابآور و روانگردانان به طور سرسامآوری مورد استفاده واقع میشوند و اینک برای آشنایی با اهمیت و ارزش دستورات حیاتی و بهداشتی در پدیدۀ خواب به چند دستورالعمل اسلامی در این مورد اشاره میکنیم که با اصول علمی مذکور در فوق هماهنگی کامل دارد:
خوابیدن در زیر درخت مکروه (ممنوع) است.
در موقع خواب اعضای تنفسی را پوشاندن مکروه است. مانند لحاف سرکشیدن و …
زیاد خوابیدن در اسلام مکروه است.
شبکاری و خوابیدن در روز مکروه است. و اسلام خواب حقیقی را به شب و فعالیت را به روز موکول میکند که متناسب با خواستۀ فطرت آدمی و مقتضیات طبیعت است. مثلاً وقتی گفته میشود خواب در زیر درخت ممنوع است به این جهت است که در شب منجر به خفگی عضو و کمبود اکسیژن در خون و افزایش CO2 خون گشته و در روز به علت اثرات محرک اسانسهای گیاهی و فعال بودن الکترونهای اکسیژن نوزاد حاصل از گیاهان، خواب طبیعی و راحت نخواهد بود. اسلام شب را از عوامل تسکین بخشی و روز را از عوامل محرک طبیعی برای فعالیت معرفی میکند.
از جمله دستورات بهداشتی اسلام برای برخورداری از خواب راحت در شب (اکسیژنگیری کافی و کامل موقع خواب) عبارت است از اقدام به دفع ادرار قبل از خواب شبانه، که در دو مورد: قبل از خواب و قبل از نماز توصیه شده است.
11ـ مدینۀ فاضله
چنانکه در مقدمه انواع نوآوریهای استاد اردوبادی اشاره گردید تعداد نوآوریهاشان بسیار و در زمینه نیازمندیهای فرهنگ معاصر گامهای بلندی در طول عمر با برکت یکصدسالگی به یاری خداوند متعال برداشتهاند گامهای بلندی که همه در حل برخی مشکلات و برطرف کردن نیازمندیهای بشر بوده است مواردی که در فرهنگ بشر سابقه نداشته و برای اولین بار توسط ایشان میتوانست تحقق پیدا کند که توضیحی در ده مورد داده و از مابقی نوآوریهای انبوه نامبرده فقط به ذکر عناوینشان اکتفا کردهایم، مواردی که چه بسا برای افراد عادی باورکردنی نباشد و اینک قسمت یازدهم، شرح نمونههایی از نوآوریها را اختصاص به یک موضوع حیاتی و اجتماعی مهمی بمانند «مدینه فاضله» دادهایم که از اعصار و قرون متمادی گذشته همواره مورد علاقه و حسرت و آرزوهای همه شخصیتهای علمی ـ دینی ـ اجتماعی جهان بوده است اما برای نمونه حتی یک بار هم به عنوان شاهد یا نمونه یا مدلی این آرزوهای دیرینه افلاطونها، فارابیها و امثال ایشان در عمل پیاده نگردیده است و اینک در این مقام به یکی از نوآوریهای استاد میپردازیم که در واحد کوچک در محدوده انجمن علمی ـ مذهبی دانشگاه تبریز تحقق یافت و در سایه تعلیم و تربیت اصولی استاد به روش «طرح تربیتی انجمن» از ابداعات ایشان توانست یک محیط سالم با مختصات «مدینه فاضله» از دو گروه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه تبریز (بالغ بر پانصدنفر) بوجود آورد که بر طبق نودودو (92) گزارش از باطن چنان جمع صالح و وارسته از خود و خودخواهی، همگی از قید رذالت اخلاقی نجات یافته و به طور واضح متّصف به انواع فضایل اخلاقی، سالها در کنار همدیگر زیستهاند آنچنان که هرگز یکی از آنها از مهر و محبت ایجاد شده در میان هر دو گروه سیر و احساس بینیازی ننمایند و روابط صادقانه و صمیمانۀ این جمع صالح تربیت یافته تحت تعلیم و تربیت اختصاصی انجمن به نام (طرح تربیتی انجمن) مجموعاً یک محیط سالم و صالح در عصر حاضر را تشکیل دادند که گرچه به علت محدودیتش به یک محیط کوچک، حتی در مقام مثل و مثال هم نمیتوان عنوان «مدینه فاضله» واقعی نامید اما به علت تشابه امتیازات روحی و اخلاقی و مخصوصاً جنبههای انسانی و انسانیتی حاکم بر این جمع میتوان از آن تحت عنوان «مدینه فاضله درواحد کوچک» نام برد و اینک یکی دیگر از شاهکارهای بیسابقه و برای اولین بار را با این مقدمه معرفی مینمائیم که خلاصهای از توضیحات مفصل در جلد دوم زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان» را تحت عنوان «دورنمای مدینه فاضله» در مقام تنویر افکار عمومی و آگاهی از توفیق چنان لطف الهی در ایجاد محیط سالم و گرانقیمت به شرح زیر آغاز میکنیم. (شرح مفصل «دورنمای مدینه فاضله» در جلد دوم «زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان» بالغ بر تعداد 14 صفحه آمده است که برای تفهیم اهمیت موضوع برای افکار عمومی خلاصهای از صفحات 84 تا صفحه 97 را در این بحث نقل مینمائیم).
گرچه عنوان «مدینۀ فاضله» ریشۀ تاریخی داشته و در هر عصر و فرهنگی به نوعی مورد توجه و بحث و فحص واقع گردیده است، اما آنچه مسلم است این است که تا به امروز موجودیتی در خارج از افکار و اذهان به طور عملی تحقق نیافته و علیرغم تمام امیال و آمال و آرزوهای نوع بشری چنین مرکزیتی که مظهر کمال مطلوب انسانیت باشد، به وجود نیامده است و قبل از اینکه به شرح تفصیلی موضوع بپردازیم، بهطور خلاصه یادآور میشویم که چون هرگز تمام شرایط لازم برای تعلیم و تربیت همۀ افراد جامعهای یکجا جمع نشده است (چنان که با سختی های غیرقابل تصورش در این راه هم هرگز یکجا جمع نخواهد شد) پس قبل از همه باید این عنوان را تنها در گفتهها و نوشتهها یافت و به کار برد و نه در عمل!
«مدینه فاضله» در لغت بدین معنی آمده است: «مدینهای که ساکنان آن کوشش کنند تا سعادت حقیقی را به دست آورند و ادارۀ چنین مدینهای به دست حکیمان و فاضلان باشد…»
فارابی و ابنسینا و خواجه نصیرطوسی بر این باورند که اگر فرد در جامعه به کاری که طبیعت او اقتضا دارد سرگرم و هر کسی برحسب سرشت اولیه و شایستگی ذاتی خویش بکار بپردازد و سلسله مراتب اجتماعی و سیاسی برحسب شایستگی افراد تشکیل شود، آرزوی «مدینۀ فاضله» در روی زمین تحقق پیدا کرده است (!)
بهطور کلی آرزوی بشر برای دستیابی به یک جامعۀ سالم و پیشرفته که از هر نوع زشتیها و بیعدالتیها و حیله و خدعه و لاف و گزاف و رذایل اخلاقی در امان باشد، سابقه طولانی دارد و به انواع مختلف تعریف و تعبیر و توصیف گردیده است که هیچ یک از آنها به گواهی تاریخ تاکنون عملاً تحقق پیدا نکرده، چنان جامعهای که علاوه بر نامبردگان، ابنخلدون نیز در همان میل و آرزو بوده است.
بررسی انواع وقایع گذشتگان از هر قبیل عموماً و فرضیۀ «مدینۀ فاضله» اختصاصاً و آگاهی از پذیرش بدون تحقیق و تفحص و تأمل لازم نشان میدهد که گرچه نوع بشر از این فرضیات طرفی نبسته و سودی نبرده است، اما به مانند یک مرحلۀ آزمایشگاهی بزرگ، در صحنه زندگی اجتماعی انسانها به تجربه ثابت کرد که با وجود همه پیشرفتهای علوم و فنون و ترقیات فرهنگی نسبت به گذشتگان هنوز جوامع بشری به آن درجه از رشد و ترقی نرسیده است که دریابد اصلاح جامعه در گروی اصلاح یکایک افراد آن و اصلاح افرادش هم در گروی تعلیم و تربیت درست است، آن هم نه «تربیت» حرفهای و نانآور برای مراکز مدعی آن، بلکه تربیتی که برخلاف تعلیم یک عمل دسته جمعی نبوده و یک امر فرادی است که در جلد اول این کتاب گفتیم: «تعلیم امری است دسته جمعی، اما تربیت فرادی» آن هم وقتی درست در جامعه تحقق مییابد که اولاً خود مراکز تعلیم و تربیتی و فرهنگی قادر به درک تعریف درست «تربیت» شوند و ثانیاً راه تحقق تربیت درست به وسیله مربیان آگاه به معنی تربیت را پیدا کرده باشند، در غیر این صورت باید گفت چنان مدینهای هرگز بوجود نخواهد آمد ـ چنان که تاکنون هم بوجود نیامده است ـ پس با توجه اینکه به سختی چنین صاحبان صفات و خصال یافت میشود و از طرف دیگر هم چنان «مدینۀ فاضله» مفروض بدین سادگی ساخته نمیشود، میتوان نتیجه گرفت که فعلاً جامعه از وجود چنان توفیقی بهرهمند نخواهد شد و اگر به فرض محال چنان شخصیتی با آن الگوی فارابی هم پیدا شده و زمام امور «مدینه» را برعهده بگیرد، چه بسا افراد جامعه از او اطاعت نکنند، بلکه اساساً به حرف آنها گوش ندهند همچنان که به جز اندکی از مردم اکثریت امت از انبیاء اطاعت نکرده و به بلاهای آسمانی گرفتار شده و از بین رفتهاند و اگر جوامع بشری واقعاً طالب انسان و انسانیت حقیقی هستند میبایست چنان راههای پیچیدۀ غیرممکن را رها کرده و عملاً به فکر ارشاد و اصلاح واقعی در یکایک افراد جامعه باشند که مجموع انسانها جامعه را بوجود آورند یعنی طبق توضیحات مبسوط در مباحث دیگر کتاب «زیربنای تربیتی و اخلاقی» بایستی به فکر تحقق یک تعلیم و تربیت درست عمومی بوده و چنان که قبلاً هم اشاره شد به تربیت یکایک افراد جامعه تا رسیدن به نتیجۀ مطلوب رسیدگی شود و بدیهی است که گرچه چنین برنامههایی هم به این سادگی و در جنب راحتطلبی چنان مربیان و مصلحانی نمیتواند به طور کامل و به این زودیها به نتیجه مطلوب برسد، اما از آنجا که به غیر از این راه هیچ راه عملی دیگر مفید به حال بشر نیست، همین راه راست را تا هر جا ممکن است ادامه دهند ولو شامل حال همه هم نتواند گردد که اصلاح احوال به هر مقدار ممکن باز هم به نفع بشریت است که منشاء همه تحولات در بیرون همان تغییرات احوال در درون است و بهبود حالات و احوالات درونی بدون تعلیم و تربیت درست و بجا و به موقع نمیتواند تحقق پیدا کند و این یک اصل مهم و غیرقابل انکاری است که خوشبختانه از سالها پیش در «انجمن علمی ـ مذهبی دانشگاه تبریز» هم تئوری کامل و هم عملی موفق کامل در انسان سازی (به شرحی که خواهد آمد) پیاده گردید. یعنی با پیاده کردن عملی اصول مسلم تربیتی به روش جدیدی دربارۀ یکیک اعضاء با تعلیم و تربیت دیده، عملاً اولین پلۀ صعود به «مدینه فاضله» هم از نظر تئوری و هم عملی به تجربه رسیده است.
البته راه و روش انجمن در «انسان سازی» همان «طرح تربیتی استعدادها» است که در جهت تأمین سعادت ـ یا حداقل آسایش و آرامش ـ به هر دو نوع تربیتی عالی و متعارف انسانسازی میتواند منتهی گردد که اولی آماده کردن انسانها است برای سیر تکامل و کسب فضایل و کمالات انسانی از راه پرورش استعدادهای عالی (مثبت) با تضعیف مقدماتی استعدادهای پست (منفی) که ترقی و تعالی انسانها را تسریع میکند و مظهر خیر و برکت و سعادت برای خود و دیگران میشود و دومی مرتبۀ انسانی پائینتر است بیآزار بدین معنی که اگر انسانهای کاملی هم به وجود نیاورد، اقلاً آنها را به انسانهای بیآزار و بیضرر و زیان نسبت به خود و دیگران تبدیل کند؛ یعنی خود و دیگران را از آفت شر اثرگذاری رذایل اخلاقی ناشی از «خود» و «خودخواهی» مصون نگه دارد و اگر با چنان تعلیم و تربیت ناقصی نتواند «مدینۀ فاضله» مفروضی را بوجود آورد، حداقل آنجا را به یک «مدینۀ ناامن امروزی» تبدیل نکند و این مهمترین و ابتدائیترین شرایط «انسان سازی» است که متأسفانه فرهنگ و تمدن کذائی بشری امروزی حتی از مراتب پائینتر این نوع «انسانیت» هم محروم است و این حداقل خواستۀ همۀ انسانها است که چه باید کرد تا در این زندگی چند روزه از شر زیانبخش افکار و اعمال و رفتار و گفتارهای زشت و اثرگذاری رذایل اخلاقی انسانهایی مانند خود در امان ماند؟! و این یکی از آن دو نعمت است که در فرمایشات حضرات پیشوایان اسلام به عنوان مهمترین نعمتها در این دنیا آمده است: «النّعمه نعمتان مجهولتان الصحۀ والامان: دو نعمت است که قدر آنها مجهول است : سلامتی و امنیت» که فقدان و نبود هر دوی آنها از جمله دردهای همه ساکنان امروزی روی زمین است!!
بنابراین حداقل فواید تعلیم و تربیت صحیح عبارت است از اینکه: اگر نتواند همۀ انسانها را به مرتبه کمال وارستگی و شایستگی تا مقام عروج روحی مورد نظر ادیان برحق برساند و از اجتماع آنها یک «مدینۀ فاضله حقیقی» ولو در سطح پائینی بوجود آورد دارای آن اندازه قدرت و کارائی و یا اثرگذاری هست که همۀ انسانها را به موجود بیضرر و بیآزار نسبت به همدیگر ـ بلکه برای عالم ـ بوجود آورد و این حداقل خواسته و اقتضای حال عالم انسانیت است که متأسفانه اینک از محالات شده است. با این مقدمه میتوان دریافت که اگر تعلیم و تربیت انجمن نتواند انسانهای کاملی تربیت کند، حداقل انسانهای مفید یا بیضرری بوجود آورده که به گواهی اعترافات مقالات مورد نظر در این بخش توانسته است در مرتبۀ کمال ممکنه آثار تجلی فضائل روحی انسان و انسانیت را در سایه تربیت درست در متن این جمع واحد بوجود آورد و این کاری نیست که با انتخاب و انتصاب یک نفر به عنوان «رئیس شهر مدینه فاضله» و بدون تحقق یک برنامۀ «تعلیم و تربیتی» درست وسایل تقویت استعدادهای مثبت و عالی انسانی و تضعیف استعدادهای منفی و خوی حیوانی چنان مدینۀ فرضی را فراهم سازد و این یک اصل انسان سازی مهمی است که بدون مراعاتش حتی با انتصاب شخصیتهای آسمانی به نام «رئیس مدینه» هم به نتیجهای نخواهد رسید.
***
فضیلت در لغت به معانی چندی آمده است. از جمله: رجحان ـ برتری ـ مزیت ـ درجۀ عالی در فضل ـ فزونی در معرفت و نیز «صفت نیکو» است که در برابر «صفات پستی و رذالت» قرار میگیرد و تعریف خود صفات نیکو را میتوان در معنی مفید (در برابر مضر) ـ خوب (در برابر بد) ـ زیبایی (در برابر زشتی) ـ خیر (در برابر شر) و بالاخره حق در برابر باطل جستجو کرد و بر همین مبنا است که هر کسی صفات نیکو را ابتدا به اقتضای حال مصالح فردی خود میتواند درک کند و به میزان رشد و فرهنگ و علم و آگاهی و نیز به درجه علو مراتب روحی خود تعاریف و تعابیری داشته باشد و بدیهی است که به علت وجود اختلافات مراتب درک و فهم افراد مختلف درک معانی مطلق فضیلت برای همه یکسان نبوده و به همان علت نیز میزان برداشت و تعبیر و تفسیر افراد ـ بلکه اجتماعات ـ از عنوان «مدینۀ فاضله» متفاوت خواهد بود، که برای خود محتاج بحث و فحص دیگری است.
اینک بدون پرداختن به حواشی امر به سراغ آثار و نتایج مفید و مثبت مورد انتظار از «مدینۀ فاضله» میرویم تا معلوم گردد که در این مدت مدید در طول تاریخ با وجود انواع آمال و آرزوها و فرضیات یا باورهای گوناگون در ضرورت وجود چنان جامعهای، تا چه حد «مدینه فاضله» در عمل بوجود آمده و چه آثار مثبتی بنابه خواست و آرزوها در وضع جوامع بشری از خود بر جای گذاشته است؟ پاسخی که عموماً در برابر این سئوال مهم خود را دست خالی دیده و طبعاً سکوت اختیار کردهاند عبارت است از اینکه: «تاکنون هیچ یک از شرایط لازم برای ایجاد «مدینه فاضله» در خارج از عالم فکر و فرض و خیال فراهم نشده است و در نتیجه تاریخ بشر به خاطر ندارد که چنین جامعهای ـ ولو برای مدت محدودی یا به عنوان نمونه ـ تحقق پیدا نکرده است» تا آنجا که بالاخره برطبق توضیحات قبلی عنوان «لامکانی» و «ناکجاآباد» در فرهنگ ما راه یافته و با توجه به عملی نشدن این آرزوی مقدس است که طبعاً عقل سلیم به دنبال علت یا علتهای این ناکامی در جوامع بشری میرود و خود را محتاج یافتن پاسخ درست قابل طرح میبیند!!
***
هر چند دربارۀ علت این ناکامی تاکنون گفتهها و نوشتههای بسیاری صورت گرفته و اظهارنظرهای مفیدی نیز ارائه شده است، اما آنچه با اندک جسارتی میتوان آشکارا بیان داشت، این است که بدون شناخت اصولی علت اصلی (علت العلل) هرگز هیچ یک از این همه اظهارنظرهای ارائه شده ـ ولو از برجستهترین صاحبنظران و معروفترین مشاهیر باشد ـ نتیجۀ صحیح مورد نیاز را بدست نخواهد داد، مگر اینکه به جای دلخوشی به خود عنوان خشک و خالی «مدینۀ فاضله» قدری هم بذل توجه به «بافت اصلی مدینه» و اعضاء و عناصر تشکیل دهندۀ چنان مدینه مورد آرزو داشته باشیم که گرچه معلوم و برای همه روشن است، اما تجدیدنظری در شناخت بیشتر این بافت بنابهشرح زیر، امید به توفیقِ یافتنِ بر علت ناکامی بشر در این خواستۀ مهم مقدس بیشتر خواهد شد:
بدیهی است عناصر اولیه تشکیل دهنده هر جامعهای افراد آن جامعه هستند که به طور طبیعی و نیز برحسب اتفاق، هر کدام با انواع استعدادهای مختلف قدم به این جهان گذارده و دور هم جمع شده و جامعهای را بوجود آوردهاند که با دیگری کاملاً متفاوت است و تا این اختلاف ریشهای از طریق چهار رکن اصلی انسان سازی (تعلیم ـ تربیت ـ هدایت ـ ارشاد) حذف یا لااقل تعدیل و همآهنگ نشده و راه ایجاد تفاهم درستی میان دلها و عقلها و افکار و نیات باز نگردد، مسئله «درک همدیگر» امکانپذیر نشده و هر کسی دائماً در دنیای فکری و خیالی وابسته به صفات و حالات و مقتضیات فطری و موروثی و محیطی (مخصوصاً بدآموزیهای ) خود سیر خواهد کرد، بدون اینکه به خواستهها و دنیای فکری و خیالی دیگری راهی یافته باشد و از آنجا که بحث در اجزاء امر ما را از ادامۀ بحث اصلی کتاب حاضر بازمیدارد، بدون شرح و تفسیری همه را رها کرده و تنها به سراغ عنصر اصلی اولیه لازم انسان سازی میرویم یعنی موضوع «تربیت» که در صورت اجرای درست به علت امکان تقریب ذهنها به وسیله تربیت حقیقی یکسان در همه و آن هم بر محور «حق و حقیقت» میتواند در درجۀ اول مهمترین عامل اختلافپذیر فیمابین را از میان بردارد ـ یا به حداقل قابل رفع برساند ـ تا در مراحل پیشرفته بعدی با ایجاد تفاهم در میان افراد متنوع وحدت فکری و اعتقادی بوجود آورد و این یک ادعای پوچ و بیمأخذی نیست که فاقد آثار انسان سازی واقعی باشد، مگر اینکه مثل گذشته نقش معنوی و مفهومی عملی خود «تربیت» را در همان حد متوقف سازند که هیچ نوع تأثیری در بهبود ترقی و تعالی انسانها نداشته باشد، زیرا آن نوع تعریف «تربیت» عرفی و حرفهای رایج با آن نوع تعریف ذکر شده که در مقدمه کتاب به معنی «پرورش استعدادهای مثبت و تضعیف یا عدم رشد استعدادهای منفی» بیان داشتیم، خیلی فاصله دارد. تربیتی که اینک در بخشهای آینده این کتاب نقش سازنده باشکوه آن را در مقالات تربیت شدگان به همین راه و روش در انجمن مورد بررسی قرار میدهیم، هر چند که اخذ نتیجۀ عالی از این نوع تربیت محتاج تلاش و کوشش فراوان بوده و هست، اما نتیجه مفید و مثبت مسلم آن نه قابل انکار است و نه قابل جانشین کردن آن با راه و روشهای ناقص دیگر ـ چنان که در جلد سوم گفته خواهد شد ـ خود در طول زمانهای متمادی مستمری حاصل شدنی است و دیگر هیچ.
گرچه تا حال که «مدینه فاضله» مورد نظر و علاقه مشاهیر نامبرده تحقق پیدا نکرد ولی معذلک میتوان ایجاد فرضی آن را در سه سطح یا سه مرتبه مشخص به تصویر کشیده و به منویات عالیشان ـ حداقل از راه تصور ـ تحقق بخشید: اول در پائینترین مراتب ممکنه ساکنین آن مدینه فقط از نعمت «امنیت» برخوردار باشند؛ یعنی هیچ نوع ضرر و زیان و آزاری از هیچکس به دیگری (دیگران) نرسد و در مرتبه دوم رشد فکری و فرهنگی ساکنانش به حدی برسد که در اثر ایجاد تفاهم کامل در میانشان همدیگر را به حدی درک کنند که همه را از آن خود دانسته و بتوانند نفع و ضرر دیگران را نفع و ضرر خود بدانند یعنی به دیگران هم به چشم خودی بنگرند و بالاخره در مرتبه سوم رشد و ترقی و تکامل انسانهای چنان مدینهای به حدی برسد که به خاطر مظهر کمالات روحی بودن آنقدر دوست داشتنی شوند که تخم مهر و محبت بیشائبهای در دلها کاشته شود تا جایی که مفارقت از هم برایشان قابل تحمل نباشد، یعنی به زبان حال گفته میشود که نشانه مدینه فاضله در احیای مهر و محبت در همه دلهای ساکنین آن خلاصه میشود.
حال که پس از گذشت سالها و قرنهای متمادی آرزوی دسترسی به یک «مدینه فاضله» فرضی در عمل تحقق نیافت و با همه ابهت و عظمت خیالی خود از محدودۀ گفتار به کردار یا نوشتار به رفتار تجاوز نکرد بجا است از ادامه صرف وقت و نیرو خودداری کرده و به فکر یافتن راهی یا راههائی ولو نسبی برای نیل به این مقصود مهم باشند و یعنی این موضوع را فعلاً رها کنند و به خاطر آوریم که در هر حال انسانها برطبق تقدیر ازلی بالاخره میبایستی مدتی از عمر خود را در کنار همدیگر بگذرانند و بنابه اقتضای حال زندگی اجتماعی دائماً در حال تماس و انواع برخوردهای گوناگونی بسر برند که برای در امان ماندن از آفات کجبینی و کجاندیشی دیگران، ضروری است که به هر نحوی باشد در جهت اصلاح و ارشاد ناآگاهان گامهایی برداشته شود و جامعه را از آثار زیانبخش غفلت و جهالت آنان در امان نگه دارد و زمینه برقراری صلح و صفا را فراهم ساخت و زندگی را قرین سلامت و سعادت گردانید و هر چند نتواند شامل حال همه باشد یا اکثریتی را دربربگیرد، ولی در هر حال بالاخره برای عدهای اثرگذار خواهد شد که این تنها راه عملی تحقق آرزوی بهبود وضع عمومی است گرچه به آن «مدینه فاضله» مورد آرزوها منتهی نگردد، بخاطر آوریم که نهتنها بسیاری از حکماء و عقلا در این راه بسیار زحمت کشیدهاند که بالاتر از همه آنها خود حضرات انبیاء در اصل پیشگامان همۀ آنها بودهاند و لحظهای از انجام وظیفۀ ارشادی و اصلاحی و راهنمائی ظاهربینان بیخبر از همه چیز و همه جا غفلت نورزیدند و گرچه آن بزرگواران هم نتوانستند چنان «مدینه فاضله» واقعی را که در عالم فکر قابل تصور است بوجود آورده و همگان را در مسیر شاهراه هدایت وارد کنند ولی معذلک توانستند تودۀ عظیمی از افراد بشری را با ارائه طریق و ارشاد و اصلاحشان به هم پیوند داده و وارد مسلک امت واحدی نمایند و اگر ایجاد چنان «مدینۀ فاضله» مورد آرزوی مشاهیری امکانپذیر نیست اینک با توفیقات ربانی سالیان درازی است که به استناد مقالات و مدارک پیوستی با پیاده کردن «طرح تربیتی استعدادها» در انجمن «علمی ـ مذهبی دانشگاه تبریز» آن چنان تفاهم و پیوند قلبی میان همۀ اعضای انجمن (اعم از آقایان یا بانوان) بوجود آمده که به سهم خود یک «جمع واحدی» را تشکل داده و به طور عملی شبیه همان «مدینه فاضله» را در واحد کوچکتری به خاطر میآورد که مختصات برتریهای این جمع در یکیک مقالات (در بخش سوم و چهارم همین کتاب» از همۀ دیدگاههای مختلف نود و دو (92) نفری به وضوح معلوم بوده و خود را نشان میدهد و این یک موفقیت بزرگ در عرصه تعلیم و تربیت است که رازش در لابلای برنامههای ممتد چندین ساله انجمن نهفته است و این توفیق محصول درست پیاده شدن طرح تربیتی نامبرده (طرح تربیتی استعدادها) بوده و هست یعنی همان راه و روش تربیتی خاصی است که در آن قبلاً به طور عملی اقدام به «تضعیف استعدادهای منفی افراد» همزمان با «تقویت استعدادهای مثبتشان» تا رسیدن به نتیجه مطلوب گردیده است و این تنها راه و روش تربیتی مؤثری است که خود یکی از اصول تربیتی دینی تحت عنوان «امربه معروف و نهی از منکر» هم از جمله ارکان تربیتی آنست، آن اصل مهم و مسلمی که بقاء سلامت خود دین در جامعه هم مدیون آنست که متأسفانه هم دایره عملکردش در جوامع غفلت زدۀ مسلمین بسیار تنگ گردیده و هم نقش و اثر حفاظتی آن در حق خود دین بیرنگ شده، و به همان علت هم سیر قهقرائی جوامع اسلامی روزبه روز شتاب گرفته و نجاتش هم با مشکلات بسیاری مواجه گردیده است.
در دو سال 1365 و 1366 دو سفر زیارت دسته جمعی بانوان انجمن که به مشهد صورت گرفت در سفر اول تعداد یکصدوچهل و پنج بانو به همراه چهل و هشت کودکشان به مدت یازده روز، 16/6/65 الی 27/6/65 شمسی به قصد زیارت حضرت امام رضا (ع) در یک خانه مستقر و در سفر دوم تعداد دویست (200) بانو با پنجاه و دو (52) کودکشان به مدت دوازده روز یعنی 17/6/66 تا 29/6/66 شمسی به قصد زیارت حضرت رضا (ع) مشرف شدند که همگی در همان یک خانه مستقر گردیدند و در هر دو سفر مطابق روش عمومی انجمن از شرکت کنندگان (در روز اول) نظرخواهی شد که در آخر مسافرت ـ یا بعد از آن ـ نظرات خود را درباره چهار سوال مذکور مربوط به مشاهداتشان در این بیست و سه روز مؤانست و معاشرت شبانهروزی نزدیک در یک جا برای ما بنویسند که در مجموع نود و دو (92) مقاله از تعداد سیصدویازده (311) نفر شرکت کننده در این دو گردهمائی مقدس به دست ما رسید که همان تعداد مقالات کافی بود که همه احوالات و اسرار درونی این جمع تربیت شده را منعکس نماید که برای خود حجم زیادی از مسائل و مطالب را شامل شده و اطلاعات ارزشمند بسیاری هم از نظر تعلیم و تربیت در اختیار ما قرار گرفت که نتیجه بررسیهای لازم را به جلد سه موکول کرده و برای آگاهی از مراتب رشد و تربیتپذیری بانوان شرکت کننده در سفر زیارت در اینجا از میان همه مقالات رسیده گزارش یکی از بانوان را به عنوان نمونه و مدل حاصل تربیت «انجمن» در اینجا نقل کرده و کسب اطلاعات کامل را به جلد سوم کتاب «زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان» موکول مینمائیم و به نقل عین مطالب مقاله شماره سه نوشته بانو نیره ک ـ از تبریز می پردازیم.
مقاله نیره ـ ک از تبریز (نمونهای از حاصل تربیت درست انجمن)
اولین مسافرت من با جمع 5 خانواده از فامیلمان بود که با هم به زیارت مشهد مشرف شدیم اگر بگویم که چه ناراحتیهایی کشیدم باید یک کتاب بنویسم. دومین مسافرتم با جمع 11 نفر از زنان برجسته و مؤمنه، باز به شهر مشهد مقدس بود و از همان زمانی که از قطار پیاده شدیم کشمکش شروع شد و تا 10 روز با اعصابی خرد و دلی پر از غم و اندوه به سر بردیم طوری که هنگام برگشتن همه خوشحال از اینکه از هم جدا میشویم و به خانههایمان برگشتیم. سومین مسافرتم با جمع همین مسافرت مقدس و روحانی انجمن بود لذا با این نیت که با جمعی صالح مسافرت میکنم و باید بیشتر زحمت این جمع را بکشم تا دست خالی برنگردم به راه افتادم اگر بخواهم امتیازات این مسافرت مقدس را جزء به جزء تشریح کنم باید دهها صفحه گزارش بنویسم لذا چندی را نام میبرم که بیشتر برایم جالب بودند به شرح زیر:
1ـ نظم و ترتیب در کل امور آن هم با وجود 200 نفر بالغ و 60ـ50 کودک 2ـ احسان به همدیگر در امور جزیی و کلی و با عشق و علاقه و نه با اجبار و خودنمایی 3ـ یادآوری دوستانه و بجا 4ـ تذکر دادن صمیمانه 5 ـ سبقت گرفتن در امور خیر 6 ـ سبقت گرفتن در کارهای بسیار سنگین 7ـ مظهر عمل صالح بودن تکتک افراد بجز معدودی 8 ـ یاد دادن مسایلی که دیگران نمیدانند در اسرع وقت اعم از خیاطی، آرایشگری، آشپزی و مسایل مذهبی 9 ـ رعایت ادب در هر موردی 10ـ رعایت بهداشت به طوری که در یک محوطه ، 200 نفر با 50-60 کودک کمترین بوی تعفن یا عرق به استشمام نمیرسید. 11ـ ساده پوشی و ساده زیستی 12 ـ ایثار و فداکاری و …. آن چنان افراد همچون فطرت اولیه خود پاک و زلالند که وقتی کسی از بیرون بدانجا میآمد بدون هیچگونه تجسسی که او چه کسی است معلوم میشد که انجمنی نیست و همه در هر کاری شرکت میکردند و آنقدر تواضع داشتند که اگر کسی شناختی در مورد افراد نداشت اصلاً نمیدانست که چه کسی برجسته و پیشرفتهتر است زیرا که برجستهترین، متواضعترین و خاضعترین شخص بود با اینکه تکامل همیشه همچون رشد کائنات، تدریجی است و سرعتی در تکامل نیست اما من به وضوح تسریع تکامل را در آنجا دیدم همانند اینکه انسان را دست گرفته و به سرعت از پلههای نربان تکامل بالا میبرند.
من در اوایل ورود به انجمن به علت داشتن «خودخواهیها» همیشه از تجمعها زجر میکشیدم و هیچ بهرهای نمیبردم اما در بین 200 نفر، داشتن آرامش را تلاش در رفع خودخواهیها دیدم و اما «سمینار»، چه اسم با مسمّائی که شما مربی معظم بر این مسافرت، گذاشتید، آری سمینار واقعی بود که هر کسی میتوانست در حد درک خودش خیلی چیزها بسیار بیاموزد و شبیه نهری زلال بود که تشنگان چندین ساله از آن مینوشیدند و این نهر را وجود شما زلالتر کرده بود.